یک شــب مونده ب تموم شــدن روضه هامون بود

فاطمــه جون و دختر داییم ( رقیه جـون ) ب اصــرآر من خونمون موندن ، بعد از روضه و تموم شــدن کارا و خوردن شــآم ؛ من چون بشــدت خســته بودم و صب باید میرفتم سـر ِ کـآر ، رفــتم ک بخوابم ولی این دو نفــر با خــآنوم دکتــر بیــدآر موندن و تا نیمــهــ هــآی شب با هم صحبت میکــردن

صبـح ک رفــتم سـرکـآر خب هردوشـون خواب بودن ، ظهــر ک برگشــتم شاهــد ی چیـــز خیــــــــــــــلـی عجیــب بودم !!!!

فاطمه جون همه شبکه هــآی اجتماعیشــو پاک کرده بود ، رقیه جون هم ی تصمیم دیگ گرفته بود !

بعد از صحبتاشــون با خانوم دکــتر و گفــتن موارد متعدد از کیســآی مشــآوره و صحبــت هــآی دینی و خوشنــودی دل امام زمــآن (عج) و ...

هر کدومشــون ی تصمیمی گرفــتن ، فاطمه جون هم همه شبکه هــآی اجتماعیشــو پاک کـــرد و خــلآص ×

البته این پاک کردن ی چِهِله بود ، ینی تا 40 روز ! تا عیــد غـــــــــدیــر

و بعـدش هم قــرآر هس انشالله ادامه بدن

خواهــر فاطمه جون تهرانه و بیشــتر ارتباطشـون با نت ، و کلــــــــی از این تصمیم ناراحــت شد و غــر و نق زد

هرکــسی هم ک خبــردار میشه اگـــر خیــــــــــــــــــلی ابــرآز خوشحــآلـی نکنه ، میگه استفــآده درست مهمه !! آدم اگ درست استفاده کنه و مدیریت کنه استفادشو ، مشکــلی نداره ک ! تکنولوژیــهـــ !!!

ب قول فاطمه جون منم هم مواد جا ب جا نمیکردم !!! استفاده درست میکردم

اکثـــرمون عضــو این شبکه ها بودیم و هســتیم و میزآن اعتیــآد و وابســتگی ای ک میــآره و همچنین خطــرآت خیـــــــــــلی زیادی ک داره رو در جریــآنیم ، میــدونیم چه مقــدآر ذهنمون رو درگیــر میکنه و وقتمون واقعا الکــی الکی هــدر میشه

قــرآر بود تصمیمات جدیدتر گرفته بشه ، ینی اون جمع با هم + دختــرآی همسایمون هم !

صحبت از تصمیم بعدی شد و اینجـــآ بود ک فاطمه جون گف نمیشـــهــــــ ، توام باید همــراهیـم کنی ، تو هم نیــآی من دیگ کاری نمیکنم   : ))

گفتم حالا مگ داری واسه من میکنی ؟؟ واسه خدا و امام زمانت داری میکنی  : دی

گف باشه ولی توام باید ی کاری ک خیلی سخته واست ترک کنی !

گفتم شاید من با سـر بخوام برم تو جهنم  : ))

گف خب من نمیذارم

گفتم آره ب زور میکِشــیم تو بهشــت   : )))

گف آره دقیـــقـــآ  : دی

تصمیم بعدی رو فاطمه جون گرف ، در زمینه حجــآب ِ بهــتر و کــآمل تر

و گــف ک توام باید شبکه هــآی اجتماعیتو پــآک کنی !

بعد از کلــی صحبت تصمیم گــرفتم منم پاک کنم ، حالا شــآید موقـتی تا عیــد غــــــــدیــر ، شــآیــدم دائــم .

خب واسه فاطمه جون این تصمیم خیلی سخــت بود ، خیلــی زیـآد ، کلی گروهــآی خیلی خوب داشــت

از پاسخـگویی ب مسئـل شــرعـی توسـط خود ِ نمـآینده آیت الله سیســتآنی ( مرجـع تقلیدمــون ) تا طــب ســنتی آنلـآین با حضــور دکــترآی متخصــص ، گروهــآی شعــر مذهــبی ، پیجــآی مذهــبی لآیـن و ...

پــآک کرد ، اولش خیلی واسش سخت بود ، هــی میگف من از فــردآ چیکــآر کنم ؟؟ بیکـــآر میشم ، حوصله ام سـر میره و کلی نــق و غُــر دیگه

این تصمیم ُ عملــی کرد ، و آرامــشش چندیــن برابــر شد ، خیــآل راحت ، بدون ِ دغدغه هــآی بیخود  : )

مگ قبلا ک این شبکه هـآ نبود چیکــآر میکردیم ؟؟

سوال داشتیم ، زنگ میزدیم از دفــتر خود ِ همون مرجع تقلیدمـون میپرسیدیم

سوال پزشــکی داشتیم ، میرفتیــم مطــب ، حالا با پُرس و جو ی دکتر حاذق

شعــر واجب باشیــم ، ی ســرچ کوتاه تو گوگــل

عکســی ، چیــزی ، امکــان همه چیـــز فراهمه

مگ قبلا ک فقط با گوشی تلفن صحبت میکردیم و اس میدادیم وضعمون چجوری بود ؟

درسته ترک ِ ی عادت سخته ولی ارزش داره

ب اون همه آرامــش ِ بعدش می ارزه ، ب اون خیــآل ِ تخت ِ بی دغــدغه ، ب ســآلم موندن چشــآمون حتی !

خودمـونم بهــتر میدونیم ک اکثــر پدر و مــآدرا اذیتن از اینک بچه ها اکثــر اوقات ســرشون تو گوشیشونه و توجه کمتـری دارن ب اتفاقــآتی ک توی خونه میوفته و کــــــــــلا بی خبــرن

ب شــآدی دل پـدر و مــآدر ، همون پــدر و مــآدری ک ب قول عزیزجـون خدا بیـآمرزم دو روز دیگ آرزوی داشـتن خــآک ِ کف ِ پاشـونو میکِشیـن . . .

می ارزه ب اون همــهــ دعــآیی ک الآن مامان و بابای  ِ فاطمه جــــــون هـــــی میکنن و بهتــرینآ رو از خدا واسه دخـترشون می خــوآن

خودم ُ میگم : این همه استفاده کردم چیشــــد ؟؟؟

ب کجــآ رسیــدم ؟؟

ب کدوم رشــد واقعـــی ( بین خودم ُ خــدآ ) ک واقعــا لازمم بوده ، رسیــدم ؟؟

چقـــدر از این همه ب ظاهــر اطلاعــآتی ک اکثــر این گروهــآ ب طرق مختلـف در اختیـآرم قــرآر گذاشتن استفاده کردم و واقعا چقــدر اون اطلاعات واسم مفید بود و کیفیت و سطح زندگی من ُ ارتقــآ داد ؟!

فایده حتمـآ داره ، ینی بعضــا ! ولی ارزش داره ؟!؟!

خطــرآت خیلی زیــآدی داره این شبکه هــآ ، ی چیــزآیی گاهــی خانوم دکـتر از کیسـآی مشاوره اش و همین شبکه های اجتماعی واسمون تعریــف میکنه ک مغــز سـرمون سوت میکـــشهــــــــ . . .

حتی زن ِ شوهـردآر هم در امــآن نیس ، واقعــآ نیس . . .

درسته میشه گف ک خطـر هس ، همه جــآ هس ، ولی این ُ هممون قبول داریم ک بعضــی جــآهــآ خطــر بیشـتره ، آدم باید سـعــی کنه حتی الامکان خودشو دور کنه از خــطــر

از ی ســری خطـــرآت خانمــآن ســووووز . . .

من هم پــآک کردم ، واتس آپ ُ ، لاین ُ ، و اینســتآ رو  : دی

احســآس خـآصی ندارم ، ینی در واقع احسـآس خلا خـآصــی ندارم  ×

ی ســری روابطم فعلا تموم شد ، مثلا رابطه با ماه-ی جون ک سنگـآپوره و تنها راه ارتباطیمون فعلا همین شبکه ها بود

ی سـری دوستـآمون ک آمریــکـآ ، و نیوجـرسی و . . . بودن

بلاخره ک برمیگـــــــردن ایــرآن  : دی  اون وخ حســآبشونو میرسیـــم  : ))

ایمــیل ، خیلی راه خوبیــم هــس ، کسایی هم ک دیآر غربتن اکثــرا در همه این شبکه های اجتماعی آنن  : ))

بقیه دوستامم ک شما باشین اکثــرا شماره همو داریم ، این وب هس ، وبای شماها هس ، هستــیم پیـش ِ هم ، قـرآر نیس رابطمون تموم بشه  *_^

فعلا عضــو هیچ شبکه خــآصی نیستم غیر از همین وبلآگ  : دی

و تصمیم بعدی فاطمه جــون ،در مورد حجـآب و روگــرفتن بیشــرش بود

وای خــــدآ اصــن رآحـــــــت شــدم ، همـون روز با هم رفــتیم بآزآر ، وای خـــــــــــدآ چه آرامشــی بود ، همیشه خیـــــــلی اذیت میشدم از نگــآهآی خیره و خیلی بده فروشنده ها و پســرا و همه ، ولی اون روز اصـــــــــــلا

خیـــلی خیــــلی نگــآها کم شده بود ، آرامــش داشتیم واسه خــرید ، لازم نبود نگــرآن نگــآهــآی خیره و هیـــز ی عده لات بی سـر و پــآ باشیــم  @_#

جفتــمون آرامـش داشتیم ، هم من هم فاطمه جون ، اونم خــودش همیشه خســته میشد از نگــآهآی آزاردهنده مَــردا ب خودش

البته بگمــآ ک فاطمه جون هم چــادریه  : دی  ولی خب تصمیمش بر حجــآب بیشــتر بود

خیـــــــــــلی اون روز ، روز ِ خوبی بود ، خیـــــــــــــلی  ^_^

تصمیــم هــآی بعــدی هم در راهـند ، تصمیــمآی بزرگ و مهــم ، انشـــآلله

همیــن کــآر فاطمه جون باعث شد خیلیا تصمیمای دیگ بگیـرن و باهامون همــرآه بشـن

میدونم متنم تاثیرگــذآر نبود ، ولی شنیــدن دعــاهــآی زیــآدی ک مامان بابای فاطمه جون واسش میکردن ، واکنــش خیلیا ک فهمیدن چه کار کرده ؛ ما خودمون اکثــرا درگیرشیم و میدونیم چقـدر سخته ترک این اعتیاد ب نت و گوشی ، میدونیم واقعا ب نوعی جهــآد اکبــره و اینــم میدونیم ک چقــدر خطــرنآکه

خـطرآشو هم اگــر بذاریم کنآر ، میدونیم ک چقــدر گنــآه ناخواسته و ناآگـآهانه و الکی الکی مرتکب میشیم و اینقـــــــدر قُــبح گـنآه واسمون ریخته ک اصــلا خودمون نمیفهمیم داریم خطا میریم ، داریم اشتباه میکنیم ، داریم گناه میکنیم ؛ نمونه اش جُکایی ک ب چشممون میخوره و اقوام مختلف ُ مسخـره کردن و چه بســیآر چیـزآی دیگ ...

گف این کـآر ُ نکــردم ک خدا بهــم پـآدآش بده ، منتظــر نیستم ک ببینم خــدآ واسم چیــکـآر میکنه

من این کــآر ُ فقط واسه خوشــنودی دل ِ امــآم زمــآنم کـــردم ؛ شــمر و یــزید و بنی امیه درسته کــآرشــون بشــــــــــدت اشتــبآه بود ، ولی اونا ی بــآر امام زمانشونو کُشــتن ؛ ولی ماها با کــآرامون روزی هــزآربار تیـــر میزنیم ب قلب امام زمانمونو خودمونم نمیفهمیم !!! جمعه هم میگیم آقــآ چــرا نیومــدی ؟؟ . . .