+ باز بچه مدرسه ای ها ریختن تو خیابونا
واقـــعا تابستون داشتم نفس میکشیدم از نبودشون ، از کم بودن ترافیک ، زود رسیدن سرکار ، آرامش خیابونا
طی همین دیروز ُ امروز ، دلم تنگ شد واسه هر روز پیاده رویام توی خلــوتی زیاد خیابون
چقــد شلوغ شده
واقعـــا دیدن بعضی از این دختر دبیرستانیا حالـــم ُ بهم میزنه
باعث میشه واقعا خجالت بکشم
پشیمون میشم از دختربودنم ...
+ چــرا با چندبار پرسیدن ک : خوبی ؟ حالت خوبه ؟
گفتم : الحمدلله
چرا نــگفتم مشکل دارم ؟؟؟....
اه (این آوا رو اووووج تاسف بدونین)
+ حـروم خوری خیلی پیچیده نیست ، شاخ ُ دمم نـداره !
مثلا وقتی یکی پول میگیره ک ی تعدادی از اعلامیه های یک فروشگاه یا تبلیغات کار کسی ُ در خونه ها پخش کنه
وقتی میبینه یک خونه دوطبقه اس ، 8 تا اعلامیه بندازه دم در یک خونه دوطبقه !!!!
ک زودتر اعلامیه هاش تموم بشه ، و زودتر پول بگیره و بره ×..
*بعدا نوشت : ینی ی گـــافی دادم !!
ک از ساعت 10 صبح ببعد هربار رئیس من ُ دید ، خندید : /
واقعا نمیدونم حواسم کجاس ؟! چی شنیدم ؟!
قاطیم واقعا : |