+ ینی کافیه ی روز من دیر برسم سرکار (حالا خودمونیم هر روز دیر میرم !) یا احیانا زودتر برم بیرون
بـــــآید رئیس ُ ببینم
راه نداره انگار !!
حالا میخاد حتی پرنده بشم روی هوا ، میبینم اون بالا رئیس داره پر میزنه سلام میکنیم !!
ینی شما بگو ی جـو آبرو ... ×
+ حرم بودم ، بمحض اینک وارد شدم ، درها رو بستن ، دیگ اوووج خوشحالیم بود ، میتونستم ب ضریح دست بزنم
(میدونم ک میدونین ولی میگم واسه کسایی ک احیانا نمیدونن ؛ وقتی میخان ضریح مطهر و اطرافش ُ بشورن ، درها رو میبندن ؛ کسایی ک داخل هستن ُ از جلوی ضریح بیرون میکنن ، ینی درواقع همه غیر از کسایی ک مشکلی دارن احیانا و نمیتونن ب ضریح دست بزنن ؛ پس اگ ی وقت حرم بودین ُ دیدن درهای سمت ضریح ُ بستن ، ساده نباشین زود برین بیرون ، فوقش نیم ساعت طول میکشه تا بیرونتون کنن ، بعد دیگ تا دو ساعت یا بیشتر نه هیچکس میتونه وارد بشه نه خارج ، غیر از همون خادم هایی ک داخل هستن)
خب در اینجور مواقع فقط آقایون حریف خانوما میشن !!!
عاخه مگ بعضیا بلند میشن ؟؟؟ نِــمیرن ک !! هی وایمیستن ، دیگ گاهی خادما مجبور میشن آب ُ باز کنن ک مگـــــ برن مردم !!
نزدیک ضریح بودم ، در اووووووون همهمه و شلوغی می خواستم عکس بگیرم ، عکس ُ گرفتم
ی دفه از کنارم ی دست مردونه اومد نزدیک گوشیم
نگاش کردم ، گف : گوشیتو میگیرمـــآ
گفتم : خب منم نــمیدم !!
والااا ! چی فک کردی داداش ؟!
من از این صحنه خفن ترا هم عکس گرفتم شما حواستون بهم نبوده : دی
(وقتی میگم بنده های خدا مجبور میشن کارشون ُ شروع کنن ُ آب ُ باز کنن ینی این صحنه ها)
+ خانوم دکتر در حال دعا خوندن ؛ مامی خانوم میگن : داره دعا میخونه جواب نمیده ؟
میگم : آره ، میگن : کجای دعاس ؟
میگم : اونجاش !!! خب چجوری بگم کجای دعاس !!؟!
مامی خانوم میگن : اون سرویس قابلمه ک خریده بودیم ُ ندیدی ؟
میگم : چرا ، زیر تختمه !
میگن : چی ؟؟ کجاس ؟
میگم : خب چه سوالایی میپرسین ، مگ توپ فوتباله ک وسط خونه باشه احیانا دیده باشمش !
میگن : خب نـیست اصلا ، نـدیدیش ؟
میگم : چرا ، سر چهارراه بساطش کردم !!