+ یکی از بچه ها ، پارسال 9.6.93 توی وبش نوشته بود :

" سال دیگه ، همین الآن ، چی میشه ؟ "

نوشته بود هرکـســی واسه خودش بنویسه ک چه خواهــد شد در سال دیگ همین تاریــخ ؟!

منم نوشتــم ُ روی ی برگــهــ محـکــم نوشتم و گـذآشــتم توی کیــفم  ( برگه باید محکــم میبود تا در مرور زمــآن و در عرض این یک ســآل خــراب و پــآره نشـهــ  : دی )

طی این یک ســآل اصـن بازش نکــردم ، تا خورده داخل کیفـم بود

همین الآن ی دفه دیدمش و بازش کردم ، دیدم تازه تاریخــشم گــذشــته  : ))

سه تا چیـزی نوشته بودم :

فاطمه جون ----> متاهـل = ک نشــد ×

خودم -----> مجـــرد = ک درستــهــ هچــنآن  : ))

و ی مورد دیگ ک اونم اشتــباه از آب دراومد و نشــد !

حــالآ تصمیم گرفــتم امروزم بنویسم و بــذآرم تــآآآآ ســــآل دیگ  : )

17.6.94

+ طی یک پروسه دو مــاهه می خواستیم واسه خانوم دکــتر تبلت بخریم ، البته این مدت زمــــآن کِــــــــش اومده بخــآطر ِ مهندس شرکته ک مثلا داره بررسی میکنه  : ))

و من میدونم ک واقعا حق داره و خیلی گرفــتاره

رفــدم ک مدلــشو بپــرسم و تو دی جی کالا ببینم کدومه ؟!

رفـتم پیش پسـر عموی محـترم ک بپـرسم مدل ُ ، گف من نمیدونم و ب منشیش گف زنگ بزنین دفـتر جناب مهندس و ازشـون بپـرسین

اوشون هم مدل ُ با یکی از همین نرم افزآرآی کذایی ب خانوم منشی فرســتاد  : دی

همکارم گف خب الآن مدلشو واست میفرسـتم

منم گفــتم من هیــچ نرم افــزآری ندارم  ^_^

گف تا دیـروز ک همه رو داشــتی ؟؟  : )))

گفـــتم جــــآن ؟؟ فقط ی واتـس آپ بود دیگه  : /

گف حالا همـــون  : ))

گفــتم خانوم من هیــــــچ نرم افــزآری ندارم ، همه رو پـــاک کردم  ^_^

گف من ک ب تو مشــکوکم ، ی کاسه ای زیر نیم کاسه اس  : )))

: |

پســر عموی گــرآن هم گفتن خب حالا چیـکــآرش داری ، شاید دخـتر خوبی شده  : دی

: |

گفتم خیــلی ممنون دخــتر خوبی شـــدم ؟؟؟؟ مگ دخــتر خوبی نبودم ک حالا شـــدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پسـرعموی گــرآن هم گفــتن چــــــــــــــرآ ! ولی میگم خوب تر شــدی  : )))

: |

میگم خوبه واسه ازدواج از اینا برن تحقیــقـآت  : |

رسمــآ فاتحه آدم ُ میخونن  : /