+ هر هفته ی نفر میاد واسه تمیزکاری ِ اساسی شرکت

خیلیا تا حالا اومدن و موندنی نـشدن ؛ اولش خوب کار میکنن ، چند هفته ک میگذره شل میشن و دیگ اونقدری ک باید تمییز کار نـمیکنن

شهـرناز خانم از اول مشخص بود ک خیلی تمیزه ، گفتم ایشالا ک اینجوری بمونه ، وگرنه ک ...

نـمیدونم دو سال پیش بود یا بیشتر یا کمتر ، یکی از همکارا با کلی اجازه و معذرت و این حرفا شماره گرفت ازم ؛ شهرناز خانوم توی خونشون کار میکرده از قدیم ( تا الآن ) ، هی تعریف و تمجید از پسر ِ ی خانواده دیگ ک اونجا هم کار میکرده

همکار منم میبینه تعریفا چقد مناسبه و شبیه ب من ، شماره میده

منم اصلا نـمیدونستم اون خانم ، همین شهرناز خانوم خودمونه ( البته الآن شده مال ِ ما  : دی )

دیروز نـمیدونم چیشد گف زینب جان ...

بعد سریـــع گف ببخشید با اسم صدا میکنم ، ناراحت ک نـمیشین ؟ اشکالی نــدآره ؟

منم دیدم این بنده خــــدآ کلا ی روز توی هفته میاد ، بذآر بگه حالا

گفتم نـهـ اشکالی نـداره

بعدم هی تحویل گرفتن و هی میگف این کار ُ میکنم واست ، میزت ُ اینجوری کردم ، اونجوری کردم و ...

دوباره واسه تمیز کردن میزم گف زینب خانم ...

دوباره سریع گف ببخشید من میگم زینب خانوم ، اینقد ک خانوم ِ فلانی ( همون بنده خــــدآی چند سال پیش ) هی میگه زینب خانوم !!!

گفتم کی ؟؟؟؟ ( اصـــلا یادم نــبود ، حتی فامیـلشون )

گف خانوم فلانی ، چپ میره راست میره میگه زینب خانوم ، اصلا زینب خانوم از دهنش نـمیوفته ، هی از شما تعریف میکنه ، میگ چقد دختر خوبی بود ، چقد خوشگل ، با ادب ، محترم و ...

اون روز ازم پرسیده شهرناز تو هر روز میبینیش ؟؟؟؟؟

منم گفتم آرهــــ ، من هر سشنبه میبینمش

( آدم یاد ِ عاشقای دلباخته میوفته  : ))) )

خندم گرفته بود : )))

بعدم باز شروع کرد ب تعریف کردن از من و اون خانوم و اینک ظاهرا از عروسش خیلی راضی نـیست و همش میگه حیـف زینب خـآنوم و ...

میگم ممنون ، ایشـون لطف دارن

همون موقع با کلی داســتآن ردشون کردیم ؛ روزی چندبار این خانوم با خونمون تماس میگرفت و کلا ی جورایی شماره اش شده بود جز بلاک لیست  : )))

از شانس منم عمه این آقا پسر با عمه خودم آشنا بود و دیگ ....

هی پیغام و پسغام از این طرف و اون طرف و مامان بزرگ و همه فامیل ک چــرا رد میکنین ؟؟؟ خیلی خوبن ، فلانن ...

پسر خوبی بود واقعا ، امیـدوآرم خودش احسـآس خوشبختی داشته باشه از زندگیش  : )

واسم جالب بود ک یادم بودن ، اونم بعد از این همه مدت و با وجود ازدواج پسرش ، اونم با این شدت !!!!