+ داشتم عکسای نامزدی پسرخاله جان ُ ب یکی از فوامیل نشون میدادم
داستان ها رو میشنوه
ی دفه میگه زینب تو چرا ازدواج نـمیکنی ؟!
همونجا هم بطور خیلی اتفاقی عکس یکی از خواستگاران ُ یکی از فوامیل گف من تو گوشیم دارم میخای نشونت بدم ؟!
گفتم البته بلانسبت اینا ک الآن زنگ زدن ، پسرای این دوره زمونه همشون چَـپَر چُـلاقَن !!! ( این تیکه کلام مخصوص منه ، در موارد بسیـآر داغون ب کار میبرم ! )
گفتم دیدین ک الآن ؟!
میخنده میگه آره
میگم حالا حق میدی ؟
میگه آره آره ؛ من تازه این داماد ُ دیدم
گفتم بله توقعتون رف بالا ؟؟ مث این باشن منم میخام ؛ کسی مث اینا نـیس ک
گف آره من ی دفه فک کردم همه مث اینن ، حق داری !
+ یکی از بچه ها ی بار توی وبش خیلی خوب نوشته بود
پسرای الآن قربونم بشن قداشون ک آب رفته ! تحیصلات هم ک !! شُغل هم ک !!
نــمیدونم واقعا ب چه امیدی میچرخن واسه خودشون ُ تازه دنبال ازدواجم هستن ××
والا نه قیافه دارن ، نه شغل دارن ، نه مال دارن ، نه حال دارن !!
صرفا ب تکیه بر "مَـرد" بودنشون (صرف جنسیت) !! میخان زن بگیرن . !
- زینـب خــآنم
- شنبه ۱۵ خرداد ۹۵
- ۲۰:۳۴