+ ی چیزایی از عروسشون تعــریف کرد ک فقــط شاخام داشت درمیومد !!!!!
تو فکر فرو رفتم
وقتی برگشت ، گفتم مث همیشه الآن باز میگه خیلی بهش فک نـکن
گفتم دارم ب این فکر میکنم ک یک "زن" چقـــــــدر میتونه روی شوهرش نفوذ داشته باشه ؟!
یا واقعــآ اون مرد متوجه نــمیشه اینا همش فیلمه ؟؟
گف شاید اون مرده خیــلی خره !
گفتم ببین مثلا من خودم دست ب گریه ام خوبه ! ولی دیگ واقعا الکی نــمیتونم بشینم زار بزنم !!!
حالا لرزش دست کاری نــداره ، الکی میتونی یکم دستتو بلرزونی ! ولی گریه !!
گفتم یا خانومش خیـــــلی بازیگره ، یا اون واقعا نـمیفمم چجوریاس ک متوجه نــمیشه !
گف خانومش خیلی بلــــده !
گفتم والا این چیزی ک من دارم از پسرا ُ توی جلسه خاستگاری میبینم با این چیزایی ک تو از داداشت تعریف میکنی زمین تا آسمون فرق داره !
این چیزایی ک من دارم میبینم ی دیو دو سَرَن ! کوه یخی ان !
نـــه یک کوه سنگی بزرگن ک کلی منم منم دارم با گردن کلفتی ! ک از قضا خیلیم حساسن روی خانوادشون
دارم ب این فک میکنم ، این " نفـــــوذ " !
این ک یک زن واقعا تا کجا میتونه اینقـــــــــدر تاثیرگذار باشه ؟
یک زن چقــدر میتونه قـــوی باشه ؟
ب اینک اگر این قــدرت در مسیر درستش ب کار گرفته بشه چــــــــــــی میشه ...
دنیــآ گلستون میشه واقعا !
میگه منم واسه همین بهت میگم اگ زن خوب باشه مرد ُ ب راه خوب میکشونه و درستش میکنه ، اگرم زن بد باشه میبره تا نـاکجا
میگه دیروز واسه داداشم پشتم لرزید ، خیــــلی نـگران عاقبتشم ...
گفتم نــمی خواد نگران باشی ، خودش با چشم باز داره میره جلو
کسی نــمی کِشونتش ، با اختیار داره میره !
بهش نــگفتم ، ولی منم نــگرانشم ...
- زینـب خــآنم
- شنبه ۱۹ تیر ۹۵
- ۱۲:۳۷