+ میگف فلانی خواب دیده فلان خالم ُ ( فوت کرده بودن )

بهش گفته : خاله خوش بحالت ، دنیـآ خیــلی بیخــوده !

خاله اش گفته : نـــه نـــه اصـــــلا همچین حرفی نـــزن ، دنیـآ بیخـــود نـــیس خاله ، آدماش بیخــودن ...


خیـــــــلی روح پاک ُ آزادی داره ، خوابایی ک میبینه اصــولا رویای صادقه اس ، همیـشه گفتم من اگ پسـر بودم حــتما باهاش ازدواج میکردم

مثلا خیلی شده تا حالا ک خواب دیده فلانی واسش ی اتفاق خیــــــلی بدی افــتآده ، یا مثلا خواب دیده ی جورایی فلانی دستش از این دنیا کوتاه شده

وقتی از خواب بیدار شده ، خبر دادن ک آره همون فلانی فوت کرده ...


فک کنم ی هفته نـشده هنوز ، یکی از فامیلاشون ک جوون هم بوده و تازه فوت کرده بوده رو خواب میبینه

توی خواب میفهمه ک فوت کرده ، خیلی بهش اصرار میکنه ک اجازه بده ازت چندتا سوال بپرسم ، می خوام برم واسه بقیه بگم


( چون اون عالَم ، عالَم حق و برتره ، هیچ کسی اونجا نـمیتونه دروغ بگه ، هرچیزی ک میگن واقعیته ، اگ بتونی ی جورایی توی خواب گیرشون بندازی ُ باهاشون حرف بزنی ُ سوالای مهم بپرسی قطعا درست جواب میدن ، مخصوصا اگ توی خواب حضور ذهن داشته باشی ُ ی کارای خاصی هم بکنی )


چندتا سوال ازش پرسیده بود، مهم ترین سوالی ک ازش پرسیده بود ُ گف اصلا حرفاش یادم نــمیاد

گف فقط چیزایی ک واسم از سَکَرات موت تعریف میکرد ُ اونجا ب چشمم میدیدم

تیکه های خیلی کمی یادش بود ، ولی واقعــــا ترسناک ُ وحشتناک بود ...


گف فقط این جمله اش دقیقا یادمه ، دقیقـــآ عیــن همین جمله رو گف ( اسم این فردی ک خواب دیده زهراس ) با ی افســوس خیلی زیاد

گف بهم گفته : زهــرا ، خـــریته گنـآه کردن توی دنیـــآ ، خــــــریت ...


گفتم همین یک جمله بنـظرم پیام کل خوابت بوده ...

حیف ماها غافلیم ، اصن متوجه نـیستیم چی قراره سرمون بیاد

مثلا نمونه اش خود ِ من ، دیشب با حرفایی ک میزدیم خیلی لرزیدم ُ تکون دهنده بود ، کلی فکرا داشتم توی سرم

ولی حالا ک صبح شده ، مث دیشب نـیستم ، و این خیــــــــلی بده 


یاد این جمله افتــآدم : حــآل نـــداری ثــوآب کنـی ، لااقـــل گنـــآه نـــکن ...