+ همیشه گفتم دوس دارم برگردم ب سال پیش دانشگاهیم ، البته منهای کنکور ؛ خیلی سال خوبی بود
این حرف همیشه من ب کنکوریاس ؛ اگ واقعا درس بخونی ، سال پیش دانشگاهی واقعا سال خیلی خوبیه
اتفاقا همین چند وقت پیش بود داشتم فک میکردم ک ی چند وقتی میشه از عروسی دوستانه خبری نـیس
بچه های دبیرستان منظورم ، چون تقریبا هممون با هم وارد فردوسی شدیم ُ با وجود دانشکده های پراکنده و دور ُ رشته های مختلف ولی سعی میکردیم قرارامون ب بهانه های مختلف پابرجا بمونه
در حالت خواب ُ بیدار بودم ک دیدم اس اومد ، عروسی یکی از بچه ها
"پیش ب " : از وقتی دبیرستان تموم شد ، دوره های ماهانه ما هم شروع شد ، هرماه خونه یکی از بچه ها
خب چون 90% موارد جلسه ها صبح بود ، خب منم کار ُ زندگی داشتم ، خیلی کمتر سر میزدم ، شاید سالی یکی دوبار ، اونم اگ شرایط جور میشد ُ محلش ب خونمون یا محل کارم نزدیک بود ، یا دلتنگ شدنم واسه بچه ها ، و حتی بیشتر دیدن ماه-ی ، و خب اونا عصر میذاشتن جلسه رو ک منم بتونم بیام ؛ و دیگ زشت میشد اگ نـمیرفتم
با اینک ماه-ی ایران نبود ُ سالی دو سه بار میومد ، اون بیشتر از من در جلسات دیده میشد تا من !!!!
جو بنظرم رفته رفته داشت ی جوری تر میشد ، میشه گف با بالا رفتن آمار متاهلینمون ، جو خاله زنک تر میشد و منم فــرآری از این دست جمعا ...
و خب بهانه سرکار خیلی بهانه خوبی بود ؛ هرچند تا همین یک سال اخیر نـذاشتم همشون بفهمن ک میرم سرکار
ب نوعی میشه گف عروس سردستمونه !
این عروسی جز آخرین عروسی های "پیش ب" محسوب میشه
هم واسه عروس خوشحالم ، هم واسه خودمون ک قراره بعد از مدت ها دوباره هم ُ توی عروسی ببینیم
جای ماه-ی خیلی خالی