+ رفتم ی چیزی خریدم ، همون موقع از رنگش خوشم نـیومد
خانومه گف حالا بخر ، بعدا بیا عوضش کن ، اگرم استفاده کردی تمیز استفاده کن
گفتم نه خب ، من ک نــمی خوام خودم ُ مدیون کنم ، چون میخام عوضش کنم استفاده نــمیکنم ازش
گذاشتمش کنار
دو هفته ای گذشت
گفتم ی سر بزنم شاید رنگای دیگش ُ آورده باشه
رفتم فقط ی رنگ دیگ و ی دونه داشت : آبی-سبـز
من اصلا میونه خوبی با رنگ آبی نــدارم ، اینی هم ک خودم داشتم : آبی-نارنجی بود
رنگ غالبش هم آبی بود عاخه ×
گفتم رنگ دیگ ، گف نه ، هنوز نــیاوردیم
خاله ام باهام بودن ، گفتن این با آبیش مشکل داره !
ولی دیگ عوضش کردم
حالا ک اومدم خونه یکم نگاش میکنم میبینم نه ، همون آبی-نارنجی قشنگ تر بود
ینی نارنجیش قشنگ بود ، سبز-آبی ش خیلی مات ِ
میگم باز برم عوض کنم ؟
مامی خانوم میگن برو بابا حوصله داری ، استفاده کن دیگ ب رنگش چیکار داری ؟
خیلی دو دل بودم/هستم !
گفتم نه ، همون آبی-نارنجی قشنگ تر بود
هی ذهنم درگیرش بود ، بعد گفتم نخــــیر ، ینی چی اینقد دل دل میکنی ؟؟
مسئولیت انتخابت ُ باید بپذیری ، می خواستی توی مغازه چشات ُ باز کنی
حالا اینجا میشه عوض کرد ، ولی در آینده مگ میشه از هر انتخابت ک پشیمون شدی پسش بگیری ؟؟
حالا ک انتخاب کردی نــباید پسش بدی
مسئولیت عواقبش با خودته
درواقع با خودم مبارزه کردم ، وگرنه اصلا سیاست شرکتشون اینه ک ب هر دلیلی میشه جنسی ک مشتری نــمی خواد ُ عوض کرد
دیدم من اگ یک بارم با این دو دل بودن خودم مبارزه نــکنم ک نــمیشه
دوسش نــدارم ، ولی انتخابش کردم ؛ پس باید تحملش کنم
امیدوارم بتونم بازم جلوی خودم واستم
هرچند هنوز دلم چرکینه
راستش شایدم اگ شماره گارانتیش ُ پیامک نـمیکردم ُ اصلا بهش دست نــمیزدم بازم ی تست میکردم
ولی دیگ خودم خجالتم میکشیدم ! خانومه میگه این معلوم نـیس با خودش چند چنده !
اون لحظه فقط می خواستم از اون چیزی ک دارم خلاص بشم
غافل از اینک اینی ک رفتم دنبالش ، همچین آش دهن سوزی هم نــبود !×