از لحظه ای که احساس بزرگ بودن میکنی تا واژگونیت
طولی نــمیکشه ... !
- زینـب خــآنم
- يكشنبه ۲۷ تیر ۹۵
از لحظه ای که احساس بزرگ بودن میکنی تا واژگونیت
طولی نــمیکشه ... !
خـ❤ــدآجـون
دلم ُ گیر جایی نــکن که هیچ سنخیتی با من نـداره ...
اگه چیزی
بود که قرار نــبود مال من باشه ، مهرشو به دلم نــنداز ...
دلم ُ به جایی گره بزن
که رضات توشه
که میدونم باهامه ...
که میدونم مال خودمه ...
از بارزترین نشـآنه های دلـبســتگی
وراجــی است !
* برگرفته از وب : نیـکولا
همـه چیـز نــمی شــود و نــمی شـود و نــمی شـود
درســت همــآن زمانی که تــو فـقــط یــک شُـــدن از تـمـــآم دنیــآ طلبــکآری ...
* برگرفته از وب فیروزه سیاه
همیشه تو تکــرآر میشوی
کارهایت هم همـین طور
تو تکــرآر می شوی در زنـدگــی دیگـرآن
کارهایت تکــرآر می شود در زنـدگــی خـــودت
اگر جایی هستی که ســخت خسته شده ای ، تکــرآر کارهای تکــرآری ِ خـــودت است ...
اصلا لرزیدن دل برای کسی که مطمئن نـــیستی آینده ات با او رقم میخورد یا نــه ،
غـیــر عآدی است ×
ھر چیزی که از طبیعتت دور باشد غـیــر عـآدی است
ببینمش قلبم به
تپش بیفتد عادی است ؟!×
ترس ِ از دست دادنش ، وقتی که دارمش عادی است ؟×
بنشینم
یک جا و سھم من را از من بگیرند غــیـر عادی است ...
دل است دیگر !
باید بلرزد ...
تازہ آن جاست که تیتراژ جدید زنـدگــی نواخته می شود
دل بـستــگـی شروع میشود
تـب و تاب ِ دوری و وصــآل آغاز می شود . . .
زندگـی را همین چیـزهاست ک تلـخ یا شیـرین می کند
اینک بگـذآری پــآدشـآهی کند
تا مـلکــه اش بآشـی . . .
* برگرفته از وب : گونـه هـآی چـال دار
دنیا پر از رنج است
با این حال درختان گیلاس شکوفه میدهند
«ایسا»
* برگرفته از وب : کازیـوه
" شاید امروز از این که دیگر نــیست
از این که رفته است ؛ توی تاریکی هق هق کنی
و دو سال بعد روی نیمکتهای پارک ملت به آمدنش از دور با لبخند نگاه
کنی
نزدیک که شد با خنده بگویی : باز که دیر کردی
...
فهمیدی
می خواهم چه بگویم ؟
نــمی خواهم بگویم همه دردها فراموش می شود
نــمی خواهم بگویم حتما زمان کسی که امروز دوست داری را از یادت می برد
نــمی خواهم بگویم کسی که امروز کنار توست دو سال بعد می رود
خواستم بگویم تغییر شاید نام دیگر زندگی باشد
خواستم بگویم : بس کن !
دست بردار از این که فکر کنی همه چیز را باید تو درست کنی
دست بردار از این که فکر کنی همیشه تو مدیر
زندگی ات هستی
انقدر برای فردا ، برای یک سال بعد ، برای آینده با فــلانــی ، برنامه نــریز و نــــخواه که همه چیز همان طوری پیش برود که می خواهی
خواستم بگویم خیلی چیزها دست تو نـــیست و این اصلا چیز بدی نـــیست
اینطوری می توانی با خیال راحت تری چای ات را کنار پنجره بنوشی و مطمئن باشی زندگی هم انقدرها دست و پا چلفتی نـــیست
تو را می برد آنجایی که بـــآیــد ! "
* برگرفته از وب : دل
پ . ن : اصن عــآشق حس این متن شـدم
بنظـرم بطرز قشـنگی "توکل" ُ تذکـر داد
لازم نــیس اینقـد زور بزنیم ، با خیـــآل راحـــت بسـپریم ب خودش ❤