+ در عرض ِ کمتر از 5 دقیقه باید تصمیممو میگرفتم
ی تصمیم واسه همه عمـرم
چیزی ک تا حالا در این حد بهش فک نـکرده بودم
خیـــلی تصمیم ِ سخــتی بود ، واقعــــآ سـخــت
یکی دو سال ، ده سال ، بیست سال حتی ؛ فکرشو میکردم
ولی نـهـ اینک واسه همه عمـر بری و دیگ برنـگردی
من تصمیممو گرفتم ، قبول کـردم ک واسه همه عمـر برم "Vancouver"
منم تصمیممو گرفـتم ، جناب پدری هم تصمیمشونو گرفتن
نـــهـــ ، اجـآزه نـمیدم واسه همه عمــر بری : )))
دخــتر بزرگ نـکردم ک بدمــش ببرن ، اونم لنگ دنیـآ ، مگ من کلا چندتـآ بچه دارم ک یکیشم بره اونجـآ ؟؟
من تا حدی ک در حیطه اختیارات خودم بود تصمیمو گرفتم
دیگ بقیه اش سهم خانواده است
درسته ک من خواسـتم ، ولی گـآهی آدم واقعـآ باید بپذیـره ک فقـط مـآل ِ خـودش نـیست و بقیه هم حقـی دارن ازش
نــمیدونم ، شــآید منم اگ بـودم اجــآزه نــمیدادم یکی بیـآد دختــرمو ک بعـد عمـــری با هـزآر زحمت و امیــد و آرزو بـزرگ کــرد ، ورداره ببــرش و فــوقـش سالی سه چهـآر بار فقـــط ببینــمش
سخــتم بود ، ولی بهــشون حـق میــدم
+ یــآ جــبّـآر
- زینـب خــآنم
- يكشنبه ۲۵ بهمن ۹۴
- ۱۱:۱۹