+ همون قضیـهـ توفیق اجبـآری ُ شروع شدن کم ُ بیش رفت ُ آمـدهـآ !
ی بنده خــ❤ــدآیی ی بار توی همین مایه هـآ ُ تلویحی گف : تو ک نـهـ سر پیاز بودی ُ نـهـ ته پیـآز
ک ینی قضایای قبلی ک ب تو ربطی نــدآشت ک الآن هم بعد از 10 سال !! واست سختـهـ روبروشدن ُ دوسشون نــدآری !
ینی منظورشون این بود ماها ک اصل قضیه ایم بعد از عذرخواهی رسمیشون کنار اومدیم ُ بروی خودمون نــمیاریم ، تو چرا قیافه میای ؟!
گفتم من اصن ب شماها کاری نــدآرم ، من خودم بشخصهـ باهاشون مشکل دارم
و یادمهـ ک همون 10 سال پیش !!! چقـــــدر همش خــ❤ــدآ رو شکر میکردم ک روابط بهم خورده ُ دیگ نــمیبینمشون !
و امروز هم چون رسمــآ خودش تماس گرفتـهـ بود ُ چون مامی خـآنوم نــبودن شخصــآ منم دعـوت کرد ُ خـب باادب هم هس ! رفتم
ینی رفتیم !
ی سری جملات تکرارین ! مثلا اینی ک میبینین هرکسی توی پیج یا صفحه شخصی وبش همش تابلو میزنه ُ مینویسهـ " از خود جدیدم راضیم " !!
داشتم ب همین قضیه فک میکردم ُ میدیدم ک از وقتی اون تصمیم ُ گرفتم ک عــوض کنم رفتارام ُ دیگ هی لبـخنـد کـِــــــــــش دار ب عــآلم ُ آدم تحویل نــدم ! هرچند هی یادم میـرهـ ُ باز میرم توی جلـد سابق خودم ...
حالا از خود ِ جدیدم واقعا راضیــم !
امــروز از خودم راضـی بودم
حین ورود مونده بودم چجـوری سلام علیک کنم ؟ روبوسی کنم ؟ یا دست دادن خالی کفـآیتهـ ؟!
در کمال نـآباوری خودش دستم ُ کشیـد سمت خودش ُ روبـوسی !!!
رسم میزبـآنـی رو کاملآ بجا آورد ُ ب همین دلیل ب نظرم اومد ک رفتآراش با زمانی ک مهمون خونـهـ اش نــبودیم خـیلی فـرق داشـت
( هرچند این نظـرآ و حـرفام ُ پیش خودم نگهـ میدارم ، مث همین امروز ک فلانی ! نــمیدونم حرفم ُ ک صداش کردم ُ ی چیزی ازش خواستم ُ نــشنید یا خودشُ ب نــشنیدن زد .. )
و همین رعـآیت ادب باعث میشـهـ ک اگ ی بار دیگ هم دعــوت کنـهــ ، منم بــرم !
داشتم میگفتم ک از خود ِ جدیدم راضیـم
جــوری ک شب ولادت امام جـوآد (ع) ک جلسـهـ داشتیم ُ یکی از دوسـتآی جناب پدری هم اومده بودن ک واسه اهل جلسـهـ نـآآشــنـآ بودن ، اینقــد رفـــتآرم رسـمی ُ متین !! شده بـود ک همه فک کــرده بودن چـون اینـآ هســتن و احیــآنا خواستگــآرن من ی جــوری شـدم ُ رفتارم فـرق کـردهـ !! همون رسـمی بودن ُ لبخـند گشــآد نــداشتن ×
دارم سعـــــــی میکنم جـــدی بودن ُ ، اینجــوری بیشــتر جواب میـدهـ مخصــوصا اگ خبـرهـآیی در راه باشـهـ ، بهــتره ک بقیـهـ فک نــکنن ک تغییر رفتارم بخـآطر حضـور ی عـده اس !
+ دارم حـق راوی گــری رو کامل بجـآ میارم !
هی خــبر میگیرم ، هی هولشون میــدم ، هــی حـرف یاد ِ بزرگتـرآ میدم : |
گفتـم : من راوی بودم هـــــــــآ !!!
گف : چشـــم نوکـرتونم هســتم ، هرچی می خواین در خدمتم
گفتم : بیزحمت مث گوشی خودتون ! آیــفون 6 پلاس !! : |
فک کنم یا نــشنید یا خودش ُ زد ب نــشنیدن !
ولی اگ من جاش بودم جواب میدادم : دی : /
باشد ک خــ❤ـدآ این قــربانی رو ازم بپــذیـره : | ; )
- زینـب خــآنم
- جمعه ۳ ارديبهشت ۹۵
- ۲۲:۱۸