+ 24 سالگی !
فرق خاصی با روزای دیگ نـداشت ، توقعی هم نـداشتم ک تفاوتی داشته باشه !
امیـدوارم واقعــــآ بزرگ بشم ُ رشد کنم ، و این سال از سنم ُ جوری بگذرونم ک هیچـوقت از هــرکاری ک توی این سنم انجام دادم پشیمون نـشم
انشـــآلله
همیـن
آهـآن ! صبحم ک رسیدم سرکار ، کادوی همکارم روی میزم بود
ی تیشـرت گل گلـی ، ب قول خانوم دکتر گل گلی خانوم !
فک کنم تنها تفاوتش این بود ک امسـآل رفتم حرم ُ گفتم امام رضـآ (ع) بــآید ، ینی همون "لطـفـآ" خودمون ؛ بهم کادو بدین
کادو هم اصولا باید در شان کادو دهنده باشه
و یک کادو هم نـه ! چــــــــندتا کادو می خوام
چون میدونم چیزی ک شمـآ بدین ُ پس نـمیگیرین ، همیشـگیه ، و حتما بهــترین
تازه ی چی دیگ هم گفتم !
گفتم تولدم بهم کادو بدین ، ولادت خودتونم بازم بهم کادو بدین : دی
البته ب خـ❤ــدا هم گفتم ، خلاصه از هر امامی سر راهم بوده کادو خواستم !
و منم قطــعـآ منتظــرم
پ.ن : نظـرات بازه
از همتون پیشاپیش بسیـآر متشـکرم : *