+ ی عادت الکی دارم , خیلی بد اصن
هرجایی برم روضه ک دم در غذا میدن , نـمیگیرم
ینی ی جورایی فرار میکنم
اگ ی وقتی یکی دید غذا دستمه ؛ یا خونه فامیل یا یک اشنای نزدیک بوده احتمالا
یا اینک خییییییلی منظممممم دونه دونه ، نفر ب نفر میدادن دست افراد و خیییییلی مراقب بودن ک حتی یک نفر از زیر دستشون در نره !
جاهایی ک خیلی شلوغه و ازدحام بیرون در ک غذا بگیرن , خب مسلمه یکم کنترل جمعیت از دست خارج میشه و منم سریع از هرجایی ک شده بدون غذا میام بیرون
امشب (شب تاسوعا) با اینک جمعیت خیلی زیاد بود ولی کاملا تحت کنترلشون بود
یک صف باریک گذاشته بودن واسه خروج ک ب همه مرتب غذا بدن
سرمو انداختم پایین
سریع از ی گوشه کوچیکی ک خالی پیدا کردم اومدم بیرون !
چهار پنج بار پشت سرم صدا زدن : خانوم ؟؟ خانوم ؟؟ غذا خانوم ؟؟
مامی خانوم گفتن چرا نگرفتی ؟؟؟ اینقد بنده های خدا صدات زدن
گفتم منو ک میشناسین , باید بیان بدن ب دستم
مامی خانوم گفتن اینا تکبره ...
راست گفتن ... ی غرور الکی بیجا اونم واسه مجلس عزای امام حسین ...
حالا عذاب وجدان ولم نمیکنه ...
پ.ن : این پست ب دلیل عذاب وجدان خیلی زیاد ساعت 2:30 صبح تاسوعا نوشته شده در یادداشت گوشی و الآن منتشرش کردم
فردا شبش مث ی خانوم دیگ فرار نکردم ُ ب جبران عذاب وجدان خیلی زیاد شب قبلش ، غذا گرفتم
باشد ک اصلاح شوم ...