۳۴ مطلب با موضوع «کـمی معـجـــزه خــ❤ــدآی مــن» ثبت شده است

186

+ مامی خانوم الآن اومدن میگن من می خواستم فلانی رو دعوت کنم ، تو گفتی نـهـ

گفتم الآنم میگم ، نه ؛ اصن من نـمیام ، مگ 8 ساله ام ، شما برین ، دعوتشونم بکنین

میگن نه ، تو بچه مایی ، می خوایم بچمونم باشه ، مگ میشه خونه تنها بمونی ؟

میگم شما اصن روتون میشه توی باغ با اون تیپ ُ بدون دیسیپلین بگین اونا هم بیان ؟؟؟

میگن تو ب این چیزاش کاری نـداشته باش

میگم خب من نـمیخوام اونا باشن

میگن گفتی ماه رمضون دعوت نـکنین ، الآنم باز میگی نـه

میگم خب باشه ، اصن شما دعوت کنین ، راحت باشین ، منم فردا میرم خونه مامان بزرگم ، اصن میگم این چند روز عمه ها دیگ نـیان ، من خودم مراقبم

میگن ینی چی مگ تو بی پدر مادری ؟

میگم من نـمیخوام اونا باشن ، اگ می خواین من باشم اونا نـباید بیان


آی خـــــدا ...

میدونم ک دیگ دارم تابلو میکنم ُ الآن فک کنم فقط خواجه حافظ شیراز خبر نـداره !!

خســته ام باور کن

عاخه خیــــــلی دیگ

کم آوردم دیگ ، چرا باورم نـمیکنی ؟

از این دل شکسته تر عاخه ؟؟

  • زینـب خــآنم
  • چهارشنبه ۱۶ تیر ۹۵

183

+ هی صفحه اس ُ باز کردم ، هی بستم

هی نوشتم ، هی پاک کردم

دیدم نــمیشه ، اگ نــگم خفه میشم

نوشتم

یکی دو تا سه تا ... پیامک نـیس ک قربونم بره ؛ ی نامه سرگشاده اس

وقتی آخرین اس ُ فرستادم ، خیلی احساس کردم سبک شدم

مهم نـیست ، اصن بذا فک کنه ممکنه این حرفا از حس حقارت بیاد ؛ خودم ک حتی سر سوزنی شک نـدارم ک نـیست ، باید میگفتم

حتی ی ذره هم از من شناخت وجود داشته باشه باید متوجه باشه ک از چی اینقد حرف داشتم

از چی اینقد حرف نگه داشتم

فرستادم

تمـآم

بذا فک کنم اصن هیچی نــبوده ، خب مسلمه ک بشــــدت سخته

ولی بعضیا هنــــوز هیچی نــشده عاخه بــد عوض میشن

اصن نــمیدونم چجوری توصیف کنم

از وقتی اِسا رو فرستادم حس غــرور اومده سراغم

بشـــدت خوشحالم ک مقابل خودم واستادم و نـذاشتم حتی ی قطره اشک بیاد پایین

این ینی قوی شدن ؛ البته فعلا !

من ک میدونم عاخه برم حـــرم بغضم میترکه ...

ولی لااقل اونجا بازم اسمش قوی شدنه ، جلوی کسی زانو میزنم ، اشک میریزم ، ک واقعـــا از خودم قدرتمند تره ، ک کاری از دستش برمیاد

خب بیشتر ادامه نــدم ک میترسم بارون بیاد ×

اول گفتم همه حرفامو بنویسم ، بعد ی دفه همه رو باهم بفرستم ، گفتم بیخیال ، آروم آروم ولی پشت هم مینویسم تا حرفام تموم بشه

توقع چیزی نــداشتم ، ولی توقع این سکوتم نــداشتم !!

هرچند ظاهرا دیگ نــباید اهمیتی داشته باشه

من حرفامو زدم

عصبانی بودم ، ناراحت بودم ؛ هر دوش ب میزان زیاد

وقتی عصبانی یا ناراحتم تصمیمات عجولانه زیاد میگیرم ، اگ همونجا عملیش نــکنم دوساعت بعدش یادم میره

ولی اگ عملی کنم واسه اینک کم نــیارم تا تهش میرم ! مگ اینک بخـآطر خـــدآ بخوام کوتاه بیام

حالا خـــدآجون تو کی واسه خاطر من کوتاه میای ؟!...

بنظرم حرفایی ک امشب فرستادم تصمیم عجولانه نــبود ؛ حرفایی بود ک باید زده میشد

ب قول مامان بزرگم ک خـــدا الهی شفاشون بده ؛ بگـــو ، بذا بگن بــده ، نه ک بگن خـــر بود نــفهمید

هرچند این منطق همیشه جواب نـمیده و من خیــــــــــــــلی کم ازش استفاده میکنم ، ولی لازم بود بگم ک فک نــکنن اگ چیزی نــگفتم نــفهمیدم ...


ماشالا هر دم از این باغ بری میرسد

اگ گذاشتن دو دقه ب حال خودمون باشیم

از بعضی چیزا نـــمیشه گذشت

ینی

خیـــــلی سخت باید بگـذری ...

بایـــد

توقــع بود ، یا نـــبود ؛ باید میگفتم ک حتی ی اپسیلون نــگن خــره ...


چه حال ُ هوای سخـــتی ، و ب احــدی هم نــمیگم و نــمی خوام بگم

آدم گفتن نــیستم ، مگر صرفا ب طرف مقابلم ...

خودشون ب وقتش میفهمن .!


خــــــدایا ؟؟

تنهـآم ، حمایتت ُ کم دارم

آغوشت ُ لازم دارم

چرا ب دادم نــمیرسی ؟

فریادام ب کجا میره ک ب گوشت نــمیرسه ؟

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۱۴ تیر ۹۵

180

+ هی خودم ُ دلداری میدادم ک حداکثر تا آخر این هفته میتونم لب باز کنم ُ بگم

حالا تا 4 هفته دیگ چجوری طاقت بیارم ُ چیزی نــگم ؟؟؟؟؟

اااااافففففف چقد سخته !!!


+ حالا چی بپوشم ؟؟

باز اعصاب خوردی ؟

نــه دیگ طاقتش ُ نــدارم

وای خــدآجون کمکم کن اصن مغرور باشم !

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۱۱ تیر ۹۵

177

 خــــدآ جــون ؟؟


http://s6.picofile.com/file/8257789642/_20160626_234758.JPG

  • زینـب خــآنم
  • چهارشنبه ۹ تیر ۹۵

172

+ با همه این اتفاقاتی ک این چند سال افتاد ، کمتر وقتی بود ک واقعا احساس تنهایی کنم

و اون احساس گذرا بود

ولی حالا !

واقـعــــــــــــــا (ب همین غلظـت) حس میکنم تنهـآم

تنهـــآ . . .


+ خـــدآجـون ؟

خواستم دم اذان ، این ُ بهت یادآوری کنم ...×
ک وضعیـت قشـنگ نــیس
ک دیگ داره از تحـملم خارج میشه
نــگی نــگفتیا !


+ خــدایا ؟

می شود ب دل شکسته من نـظر کنی ؟

میشه من ُ ببـینی ؟ ...

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۵ تیر ۹۵

171

مــولای من ، یا صــآحـب الـزمــآن :

ز بـس ک پـرده عصــیـآن گرفته چشمم رآ

تـــو در کنـآر منــی

مـــ ـــن تــــو را نــمی بیـنم . . .


+ آمـــدم دوبـآره . . .

[ گـوش کنیـد ]


+ التـمـآس دعــآ
  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۵ تیر ۹۵

169

از خانه اش تا عـــرش نــوری منـجلی شـد

نام امیرالمونین "بابا علــی" شد

هــرکس گــدآی مجــتبی شـد ، پآدشـــآه است

بـی بهــره از نام حســـن عمــرش تــبـآه است


+ از وقتی یادم میاد ، ینی اون زمانی ک دیگ میشه گف چیزی حالیم میشد

همیشــــــه "امام حسن (ع)" با همه ائمه واسم فرق داشتن

نــمیتونم توضیح بدم چرا ، اصن فک میکنم قابل توضیح نــیست

ولی همیشه ی حس خیـــــــــــــلی خــآصی نسبت ب امام حسن (ع) داشتم ؛ خیلی متفاوت از بقیه ائمه

و آرزومه ک بقیع ُ ببینم ...

و حالا

تنهـــآ امیدم ب در ِ همین خونه اس ، ،فقط همین خونه . . .

و میــدونم اونقــــــدر کـــریم هســتین ک کسی ک با این امیــد ُ این استیصــآل بهتون چشم دوخته ُ پناه آورده رو نـآامید نــکنین ...

+ عیــدتون مبــآرک

و التمـآس دعــآ

  • زینـب خــآنم
  • سه شنبه ۱ تیر ۹۵

168

+ توی دنیـآیی ک دو روز بیشـتر نــیست منتظـر چی هســتیم ؟

کدوم معــجـزه ؟

کدوم خوشـبخـتی بادآورده ؟؟





دیـالوگ مـآندگـآر


پ.ن : یاد این تیکه از شهرزاد افتادم ، دوباره مرورش کردم ...

چرا فک میکردم معجزه توی راهه ؟ چرا فک میکردم معجزه نـزدیکه ؟

منتظر چی هسـتم ؟

دیگ خسته شدم ، از آدمات ، از بنده هات

خسته ام کردن ، خســـــــــــــتـه . . .

خــــدایا بـس نــیست این همه ناکامـی ؟؟...

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۳۰ خرداد ۹۵

167

همـه چیـز نــمی شــود و نــمی شـود و نــمی شـود

درســت همــآن زمانی که تــو فـقــط یــک شُـــدن از تـمـــآم دنیــآ طلبــکآری ...


* برگرفته از وب فیروزه سیاه

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۳۰ خرداد ۹۵

160

+ دیدن بعضی از افراد واقعا انرژی آدم ُ میبره

اصن احساس میکنم دارم تحــلیل میـرم

بعدش حس هیچ کاری رو نــدارم

کاریم نــدارن ، کاریشون نــدارم

فقط در حد ی سلام علیک ُ نگاه های کم ُ مختصر ُ دیگ معمـولی شده ...

خســته شدم ، خلاصـی هم نــدارم

هنــوز ک عـآدت نــکردم ، ظاهـرا فعلا باید تا همیــشه تحـــمل کنم

اُففففف خـــدآ . . .

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۲۳ خرداد ۹۵
عــرضم ب حضورتون ک !

اینجــآ خـبر خـاصی نــیس : )