۲۴ مطلب با موضوع «کمـی تـفکـــر» ثبت شده است

189

+ خـــدا خیـــــلی مهربونه

هوای بنده هاشون خیــلی داره


اینا آخرین جمله هایی بود ک همکارم همین الآن بهم گفت ُ رفت سرکارش

خواستم بنویسم ک یادم بمونه ، ولی از طرفی هم دست ُ دلم ب نوشتن نـمیره ، می خوام فک کنم

می خوام عمیـق فک کنم ، چیزی حواسم ُ پرت نــکنه


مطـــــــــمئنه ، خیــــــــــلی

شک نــداره حتی ذره ای ، تـردید نــداره حتی سرِسوزنی !

و اینا همه اش واسه من عجیبه

در سکوت فقط ب حرفاش فک میکنم ، تهشم میگم نــمیدونم واقعا

میگه زیاد فک نــکن

میگم فکر کردن ک بد نــیست ، بذار یکم فک کنم

میگه الآن دقیقا ب چی داری فک میکنی ؟ ب خل بازیای من ؟

میگم نه اصــلا ، ب تنهـآ چیـزی ک فک نــمیکنم اینه

دارم فک میکنم ب این اطمینان ، این یــقین

اینک مطمئنه وقتش ک بشه ، اگ صلاح باشه ؛ بقیه چیزا جور میشه ، واسه همین نگران هیــچی نـیس

اینا همه اش واسه من علامت تعجبای بزرگه توی ذهنم ، ک تو چجوری ب این همه یقین رسیدی ؟؟؟

اینک میبینم واقعـــا آدم اگ بخاد توی این سالای زندگی ُ عمــر بزرگ میشه

اینک اگ آدم حواسش ُ جمع کنه ب یک چیـزای میرسه ک واقعـــآ میشه اسمش ُ گذاشت رشد و قطعا رشد معـنوی

دارم فک میکنم ب اینک "مهریه" بعد از طلاق ( اون چیزی ک بین ما رواج داره ، وگرنه مهریه از بعد از عقد باید پرداخت بشه و حق زنه ) واقعـــــــــــآ لازمه

اون زنایی ک معلوم الحالن ک هیــچ ، اصلا با اونا کاری نــدارم و ذره ای ذهنم ُ درگیرشون نـمیکنم

ولی این مهریه واقعــــــا واجبه واسه زنی ک از یوغ یک مرد ظالم نجات پیدا میکنه و دیگ واقعــآ میخواد تنهــآ زندگی کنه ، البته پاک زندگی کردن هم بسیــآر مهمه ؛ تنهـــآ و پـآک و عـــآری از هرگونه گناه ( این دست گناهای مربوط )

دارم فک میکنم ب اینک بنــدگی ، پــآک زنــدگی کردن ، عجب عاقبت شیرینی داره

خــــدا چقــد حواسش ب همه چی هـس

و من چقـــد الکـی نـگرانم ، درواقع دارم خودم ُ آزار میدم


ی جمله ای دیروز خوندم خیــلی من ُ ب فکر فرو برد :

" ب شکــــوه تقـــدیر شـک نـــکن "

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۲۰ تیر ۹۵

179

+ یک فلش بک ب وب قبل قبلی :

"چند وقتِ پیش ، دقیق یادم نیس کی بود ، صبح حدودای ساعت 8 تا 8:15 بود از اتوبوس پیـاده شده بودم ُ داشتم از سرِ کوچهــ می رفتم تا شرکـت ، همون اوایل کوچـهــ یه خانوم ِ حدودا 30 ساله ای اومـد و ازم یک آدرس پرسیـد ، منم همین جوری که داشتـم راه می رفـتم جوابشو دادم ، یه چندتا دیگه سوالِ آدرسـی پرسید و همین طوری کنارم میـومد

ایــنقـــــد دلش پُر بود که بدون مقدمــه و هیــچ سوالـی از جانبِ من شروع کــرد . . .

گف دارم بعـد از مـدت ها مـیرم خونـهــ مامانم ، ظاهـرا شوهرش نمی ذاشتـهــ ، خیـلی از شوهـرش گف البته در همون تـایــم محـدود ( حدود 5 مین یا شایـدم کمـتــر )

ازم پرسیـد مجردی ؟ چند سالـتهــ ؟ گف خیـلی حواست ُ جـمــع کن ، من وقـتی می خواستم ازدواج کنـم به ایـمان و اعـتقـــاد طرفم کاری نداشـتم ُ واسم مهـم نبود ، ولی حالا بعد از این همـه مشکل و مصیـبت و نامـردی اون ُ تجـربه هایی که بدست آوردم به این نتیـجهــ رسیـدم که حداقل آدمای مومـن خیـلی از کارا رو نمی کـنن ، اگـهــ شوهـر من اعتـقاد داشت یکم با من اینجـوری رفـتار نمـی کرد ، خواهـرانه بهـت میـگـم تو انتخـابت ایمـانِ طرف مقابلت واست مهـم باشه و ... و من دیگه رسیدم شرکـت ُ خداحـافظی کردم و جـدا شدیـم ...

خیـلی من ُ برد تو فـکــر ، یک آدمـی که هیـچ ربطی به زندگـی من نداشت و بدبختـی یا خـوشبخـتی من هیچ دخـلی بهش نداشت فقط از تجـاربش بهم گف اونم بخاطـرِ زجـرایی که کشیـده بود ، ایـنم یکـی از کـارای خـدا بود دیگهـــ

جالـب ایـن بود که ظاهـر ِ این خانوم بدحجاب کهـ چهــ عـرض کـنم ، بــی حـجـــاب بود و به این نتیـجه توی زندگیـش رسیـدهــ بود ! "


* پ.ن : حتی نگارشش ُ تغییری نــدادم ، ب قلم همون روزا

وقتی متن ُ کپی کردم ُ پاکش کردم ، بعد یادم اومد ، کاش تاریخش ُ مینوشتم

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۱۱ تیر ۹۵

151

+ شُبهه راجع ب تعـدآد ازدواج پیـآمبر (ص) زیاده

با توجه ب اینک ماه شعبان ، ماه پیامبر (ص) هست ، متاسفانه خیلی دیر یادم اومد ک این فایل ُ بذارم

واقعـــآ مفیــده واسه خودمون ؛ چیزایی ک شاید خیلیامون اصلا حتی ب گوشمون نــخورده

و خوبه ک آدم ی جوابی داشته باشه واسه افرادی ک در هر موردی می خوان ی اِن قُلتی بیارن ×

[ گوش کنید ]

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵

139

" شاید امروز از این که دیگر نــیست

از این که رفته است ؛ توی تاریکی هق هق کنی

و دو سال بعد روی نیمکت‌های پارک ملت به آمدنش از دور با لبخند نگاه کنی

نزدیک که شد با خنده بگویی : باز که دیر کردی

...

فهمیدی می خواهم چه بگویم ؟

نــمی خواهم بگویم همه دردها فراموش می شود

نــمی خواهم بگویم حتما زمان کسی که امروز دوست داری را از یادت می برد

نــمی خواهم بگویم کسی که امروز کنار توست دو سال بعد می رود

خواستم بگویم تغییر شاید نام دیگر زندگی باشد

خواستم بگویم : بس کن !

دست بردار از این که فکر کنی همه چیز را باید تو درست کنی

دست بردار از این که فکر کنی همیشه تو مدیر زندگی ات هستی

انقدر برای فردا ، برای یک سال بعد ، برای آینده با فــلانــی ، برنامه نــریز و نــــخواه که همه چیز همان طوری پیش برود که می خواهی

خواستم بگویم خیلی چیزها دست تو نـــیست و این اصلا چیز بدی نـــیست

اینطوری می توانی با خیال راحت تری چای ات را کنار پنجره بنوشی و مطمئن باشی زندگی هم انقدرها دست و پا چلفتی نـــیست

تو را می برد آنجایی که بـــآیــد ! "


* برگرفته از وب : دل



پ . ن : اصن عــآشق حس این متن شـدم

بنظـرم بطرز قشـنگی "توکل" ُ تذکـر داد

لازم نــیس اینقـد زور بزنیم ، با خیـــآل راحـــت بسـپریم ب خودش

  • زینـب خــآنم
  • پنجشنبه ۶ خرداد ۹۵

117

- این آشفتگی معلول ی چیز دیگ اس

قلب مادرت ازت راضی نـیست ، مشکل اینجاست

+ ما با هم مشکلی نـداریم ، همه اش چیزای الکیه

مثلا من میخام موهامو کوتاه کنم ، مامانم میگن نــه

چیز خاصـی نــیس

- باید قلب مادرت ُ از خودت راضی کنی

+ تازگیا با هم صحبت کردیم ، خیلی رفتارام ُ کنترل میکنم

حواسم ُ خیلی جمع میکنم ک صدام نــره بالا

خیلی خودم ُ کنترل میکنم ک عصبانی نـشم

( هرچند خب گاهی از دستم درمیره )

- بنظرت این همه موفیقت ُ توفیق من از کجاست ؟

+ ( قیافه اشک آلود ُ علامت سوال من ! )

- ببین من توی عمرم حتی یــک بار هم نــه تنها صدام بالا نـرفته با پدر ُ مادرم

بلکه حتی یــک بارم بحث نــکردم باهاشون

نتیجه اش شده این همه توفیق ُ موفیقت

نتیجه اش شد اینک الآن شکر خــ❤ــدآ بچه هامم با خودم همین جوری هستن

نتیجه اش این شد ک الآن با این سن هروقت میرم خونه مادرم با اشک چشم همش میزنه به سینه اش ُ دعام میکنه

اگر این قضیه حل بشه میتونم بگم بیشتر از 50% ک نـهــ

70% مشکلات ُ گرفتاری هات حل میشه

از این ببعد به هرمشکل ُ اختلاف نـظری ک برخورد کردین بنوـیس

+ باشه

- ی مسئله دیگ هم هست

+ چی ؟

- این قالب دیگ پاسخگوی این روح نــیست

این قالب واسه این روح کوچیکهـ

دیگ این قالب ی دختر 16-17 ساله جوابگوی این روح نــیست . . .

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۵

111

+ ما کجــائیم در این بحــر تفکــر

تو کجــآ ؟؟...


#آداب مهمــآن داری

#حـــق دنـدآن سـآبی

#ارزش زمـآن


+ گــوش کـنیـد

[ کلیک ]

  • زینـب خــآنم
  • سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۵

108

+ این ( مهریه ) امری است ک بعنوان حسن نیـت ، بعنوان یک احترام ُ ادب

مَـرد اول زندگی ب همسر خودش پیشکش میکند ، کادو می کند ، می دهد

یعنی عمدتا مَـهر در اسلام ، ابتدائا ب تعبیر ما پرداخـتی است ، ینی نقــد است ، این دادنی است ، یک کادوست

نشـآنه صــداقت

اگر صداقت است مطابق با توان انسان است

اگر کادو است در حد ُ قواره کادو دهنده است

نه بیش از دهنده و گیرنده

اصلا موضوع چیز دیگریست و ما سوراخ دعا گم کرده ایم ...


فرازی از تفسیر آیه 49 سوره احـزاب


+ حـتمــــآ گــوش کـنیـد

[ کلیک ]

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۵

107

+ " ازدواج عاقـــلآنهـ

بهـــتر از ادامهـ احمــقـآنه است "

+ گــوش کـنیـد

[ کلیک ]

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۵

94

+ ی خــآنومی دو تا دخـتر داشـتهــ ، یکیش خیـــــلی خوب ُ سر ب راه ُ حـتی از پدر ُ مادرش هم خیـــــــــلی بهــتر

ولی اون یکی دیگ کاملا متضــآد ُ داغـــون ، جـوری ک پدر ُ مادرش از دستش عاصی شده بودن

خـانوم دکتر ازش پرسیده بود : چجوریاس ؟ خب چرا اون یکی اینقدر خوب ، این یکی اینجوری ؟

گفتـهـ بود اولین باری ک با همسرم رفتیـم مـکــهــ ، دعــآیی ک کردیم این بود :

خــــــــدآیا یک بچـهــ صـــــآلح ب ما بـدهــ !

و خـب دعامون اجابت شد !

خـآنوم دکترم گفـتهــ خب چرا اینجوری دعا کردین ؟ میگفتـین بچـهــ های صالح !!

اونم معــترف شدهـ ب اشتباهش ُ گفــتهــ تقصیــر خودمون بوده ک حواسمـون نــبوده چجـوری دعــآ کنیــم


در دعـــا کردنمـون خــیلی دقــت کنیــم ، ی وقت دیدیم همون زمانی ک داریم خیلی خیلی الکی با خـــدآ صحبت میکنیم ُ حواسمون نــیس ، همون دعــآ اجابت شد

و ب قول معـروف در همون لحـظهـ مـرغ آمیــن از بالای سرمون گذشت ُ دعامون ُ شنیـد ُ اجــآبت شد

ینی ماها هرچـی میکِشـیم از خودمون مـیکِشیم ! هر لحـظهـ ی چیـزی میگیـم ؛ یکم پیش خودمون منطـقی فک کنیـم میبینیم ک دعاهامون یا با دعاهای بعدیمون در تضـآدهـ یا با اعـمالمون

خودمونم دقیـقا نــمیدونیم چی می خوایم ، خب خـــدآ چی ُ اجابت کنهـ واسمون ؟!؟!!

حــتی یاد نــدآریم درســت دعــآ کنیــم

+ گــوش کـنیـد

[ کلیک ]

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۲۹ فروردين ۹۵

92

+ آغـــآز عشـق سخت تر است یا انتهـآیش ؟!

گــوش کـنید

[ کلیک ]

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۲۸ فروردين ۹۵
عــرضم ب حضورتون ک !

اینجــآ خـبر خـاصی نــیس : )