+ واسه خودم خیلی جالب بود
ب قدری ک وسط کارم ، ب امون خدا رهاش کردم ُ سریع این کلیپ ُ ساختم
+ واسه خودم خیلی جالب بود
ب قدری ک وسط کارم ، ب امون خدا رهاش کردم ُ سریع این کلیپ ُ ساختم
+ یادش بخیر !
از 30 خرداد جز پیش نویس ها بوده ک ی روزی پست بشه !!
اگ این مدتی ک نبودم ، میبودم ، حتما ی روزی پستش میکردم ..!×
+ خب من همیشه این مد نظرم بوده ک اسم دختر فقط و فقط "فاطمه" باشه
چون حدیث داریم از پیامبر (ص) ب این مضمون ک در هر خانه ای ک "فاطمه" باشه غم راه نـداره
و الان هم یک حدیث دیگ خوندم ک نوشته بود ب اون خونه فقـر راه نـداره
همه میگفتن خب این نظر توئه ، باباش چی ؟
میگفتم خب پدرشم باید قبول کنه دیگ ، اسم بهتر از "فاطمه" ؟؟!×
و خب خداروشکر پدرش هم قبول کرد : دی
چندوقت پیش همکارم گف دیشب خوابتو دیدم
خواب دیدم با مامانت و بچه ات ک "دختر" هم بوده ؛ اومدی ک واسش اذان بگن
گف خیییییییلی خوشگل بوده ، سفیــــد ، چشم مشکی ، چشماش درشت (تعریف از خود نباشه میگف شبیه خودت بوده : دی )
خلاصه دیروز نمیدونم بحث چی بود ک ی دفه گف آره دیگ "فاطمه دخترت" !!!
گفتم تو از کجا میدونی اسم دختر من چیه ؟
گف تو خوابم دیگ ، اسمش فاطمه بود
دیگ ظاهرا اسمش فقط باید "فــآطمه" باشد ; )
تلگرام ُ دوباره نصب کردم ولی همچنان ازش استفاده چندانی نمیکنم
بیشترین تایم آن بودنم هم اختصاص پیدا میکنه ب چک کردن عکس پروفایل بقیه : دی
بچه جِزقِل پروو بمن واسه اولین بار توی تلگرام پیام داده ک " سلام ، منو وصل کن فامیلی" !!
اولا ک تو حداقل ده سال ازم کوچیکتری ، این چه طرز حرف زدنه ؟
جای سلام علیک درست و حسابیته ؟؟
ثانیا امری با من حرف میزنی ؟ دستور میدی ؟!
ثالثا خب تو ک بابات دوس نداره با فامیل رفت و آمد داشته باشین ، گیریم اصن ما گروه داشته باشیم ؛ گروه ُ چیکار داری ؟؟؟
اخبار فامیل ب درد کسایی میخوره ک توی فامیلن ×
رابعا !! منو وصل کن ب فامیلی ؟! منظورت گروه فامیلیه ؟؟
حالا همه اینا ب کنار ، من اگ بهت بگم ما اصلا گروه فامیلی نداریم ، تو باورت میشه ؟
نه خداییش باورت میشه ؟
بعد من بیام عز و جز کنم ک ب تو ثابت کنم ک باور کن ما اصلا گروه فامیلی چیزی نداریم ، ی وقت فکر نکنی میخایم چیزی رو شما نفهمین هاااا
باید بهش بگم هنوز اونقد بیکار نشدیم توی گروه سراغ همو بگیریم ...
پ.ن : "اولا" و "ثانیا" خدایی خیلی مغرورانه و توام با تکبر نوشتم ، نه ؟
حالا انگار مثلا من کی هستم
خدایی خودمو بزرگ نمیبینم ، ولی ادب اقتضا میکنه آدم با بزرگ تر از خودش مودبانه صحبت کنه نه امری
ولی داغ کردم ی چیزی گفتم شما باور نکنین ; )
* جوابشو کلا ندم راحت ترم "سَر کَم ؛ سخن کَم"
والا !
* دیروز میگه : امسال احسان علیخانی دعوتت میکنه
میگم : واسه چی ؟
میگه : بعنوان کسی ک بیشترین خرید اینترنتی رو در کشور انجام داده !!
: )))
* امروز میگه : چی میخای بپوشی ؟
میگم : واسه کجا ؟
میگه : برنامه ماه عسل ک میخای بری دیگ !!
: دی
پ.ن : حس نوشتن نداشتم
هربار چیزی سوقم بده ب نوشتن ، هرچند کوتاه ، هرچند روزمره ، سعی میکنم یادم بمونه و بنویسم
خوبین ؟؟
واقعا دلم واسه این فضا تنگ شده بود
کنــآر قـــدم هــآ جــآبر
سوی نیــنوا رهســپاریم ...
+ وارد کوچه ک شدم ، دو تا پسر پشت سرم بودن
مشخص بود سنشون زیاد نیست فقط قدشون یکم دراز شده
یکیشون با خنده گف : حالا درسته سیگاریت کردم ولی دیگ بیشتر از خودم ک نـمیتونم سیگاریت کنم !!!!
ینی اینقـــــــــدر خشم وجودم ُ فرا گرفت ، ک فقط می خواستم برگردم دو تا محکم بخابونم توی گوششون
خـــــــــــــــــآک ینی ..×
+ بعد از مدت های زیاد ، تلگرام ُ نصب کردم ، اونم ب شکل موقتی ، چون کار دارم
بعد از ی چند روز پاکش میکنم
خب زودتر از روز نیازم نصبش کردم ، چون میدونستم تا چند روز باید جواب تبریکات و تعجبات بقیه رو بدم
از دیشب تا همین الآن دارم جواب تبریک میگم !
و ظاهرا هنوز هم ادامه داره :
بلاخره تلگرامی شدی !! دیدی طاقت نیاوردی !! گول خوردی ؟! و خیلی چیزای دیگ
اینقد گفتم از این شبکه ها و چت و علی الخصوص تلگرام خوشم نمیاد ک همه شدن سراسر تعجب ک تو کجا اینجا کجا ؟!
من واتس اپ ُ دوس داشتم و دارم
+ ینی کافیه ی روز من دیر برسم سرکار (حالا خودمونیم هر روز دیر میرم !) یا احیانا زودتر برم بیرون
بـــــآید رئیس ُ ببینم
راه نداره انگار !!
حالا میخاد حتی پرنده بشم روی هوا ، میبینم اون بالا رئیس داره پر میزنه سلام میکنیم !!
ینی شما بگو ی جـو آبرو ... ×
+ حرم بودم ، بمحض اینک وارد شدم ، درها رو بستن ، دیگ اوووج خوشحالیم بود ، میتونستم ب ضریح دست بزنم
(میدونم ک میدونین ولی میگم واسه کسایی ک احیانا نمیدونن ؛ وقتی میخان ضریح مطهر و اطرافش ُ بشورن ، درها رو میبندن ؛ کسایی ک داخل هستن ُ از جلوی ضریح بیرون میکنن ، ینی درواقع همه غیر از کسایی ک مشکلی دارن احیانا و نمیتونن ب ضریح دست بزنن ؛ پس اگ ی وقت حرم بودین ُ دیدن درهای سمت ضریح ُ بستن ، ساده نباشین زود برین بیرون ، فوقش نیم ساعت طول میکشه تا بیرونتون کنن ، بعد دیگ تا دو ساعت یا بیشتر نه هیچکس میتونه وارد بشه نه خارج ، غیر از همون خادم هایی ک داخل هستن)
خب در اینجور مواقع فقط آقایون حریف خانوما میشن !!!
عاخه مگ بعضیا بلند میشن ؟؟؟ نِــمیرن ک !! هی وایمیستن ، دیگ گاهی خادما مجبور میشن آب ُ باز کنن ک مگـــــ برن مردم !!
نزدیک ضریح بودم ، در اووووووون همهمه و شلوغی می خواستم عکس بگیرم ، عکس ُ گرفتم
ی دفه از کنارم ی دست مردونه اومد نزدیک گوشیم
نگاش کردم ، گف : گوشیتو میگیرمـــآ
گفتم : خب منم نــمیدم !!
والااا ! چی فک کردی داداش ؟!
من از این صحنه خفن ترا هم عکس گرفتم شما حواستون بهم نبوده : دی
(وقتی میگم بنده های خدا مجبور میشن کارشون ُ شروع کنن ُ آب ُ باز کنن ینی این صحنه ها)
+ خانوم دکتر در حال دعا خوندن ؛ مامی خانوم میگن : داره دعا میخونه جواب نمیده ؟
میگم : آره ، میگن : کجای دعاس ؟
میگم : اونجاش !!! خب چجوری بگم کجای دعاس !!؟!
مامی خانوم میگن : اون سرویس قابلمه ک خریده بودیم ُ ندیدی ؟
میگم : چرا ، زیر تختمه !
میگن : چی ؟؟ کجاس ؟
میگم : خب چه سوالایی میپرسین ، مگ توپ فوتباله ک وسط خونه باشه احیانا دیده باشمش !
میگن : خب نـیست اصلا ، نـدیدیش ؟
میگم : چرا ، سر چهارراه بساطش کردم !!
امام باقر(ع) :
اگر مردم می دانستند چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حســین (ع) است
از شوق زیــآرت می مُــردند .