+ همکارم داره عکس پروفایل تلگرام دوستاش ُ نگاه میکنه
شاکی میگه : اه اه ، مردم عکس شوهرشون ُ میذارن روی پروفایلشون
گل ک بهتر از شوهره ، نـیس ؟
ینی اصن میل ب ازدواج داره از در ُ دیوار اینجا چکه میکنه !!×
+ همکارم داره عکس پروفایل تلگرام دوستاش ُ نگاه میکنه
شاکی میگه : اه اه ، مردم عکس شوهرشون ُ میذارن روی پروفایلشون
گل ک بهتر از شوهره ، نـیس ؟
ینی اصن میل ب ازدواج داره از در ُ دیوار اینجا چکه میکنه !!×
+ شهناز خانوم ک معرف حضور همتون هس ، نه ؟
پسرش ی زن صیغه کرده ( زن داشته ، ولش کرده رفته ؛ واسه همین این ُ صیغه کرده ؛ دائم نـمیشده )
پسرش 30 سالشه !!
عروس 60 سال !!!!
حالا خود ِ شهناز خانوم 47 سالشه !×
میگه جالبیش اینجاس ک هربار میبینمش باید بهش بگم "سلام دختر" ، "سلام عروس خوشگلم" !!!!!!
میگه کافیه بهش بگی بالای چشمت ابروئه ، از وسط دو تیکه ام میکنه !
عکسشم دیدم : |
از شدت فضاحت قضیه فقط خندیدم : /
پسرا ؟؟؟ ب کجا چنین شتابان ؟؟؟
+ صحبت مربوط بود :
گفتم باورت میشه اینقد خواستگار میاد من حتی خبر نـدارم طرف چیکاره اس یا چندسالشه ؟!
هیـچی نــمی پرسم
گف وا ! چرا خب ؟!
گفتم خب چرا ذهن خودم ُ درگیر کنم ؟! اول زنگ میزنن ، اگ خوب باشه جناب پدری اجازه میدن بیان ، اگرم خوب نــباشه ک رده
هروقت پیش رفت اون موقع میپرسم !
گف آره خب طرف یا توی قطار شهریه یا مهندسه : )))
گفتم آره دقیقا : دی یا توی قطار شهریه ، اسمشم احتمالا محمده ، تک پسرم هس !
+ جناب پدری روی شغل بشــدت حساسن ، مخصوصا ثبات شغلی
ی بنده خدایی زنگ زده بود ، مامی خانوم داشتن مشخصاتش ُ ب جناب پدری میگفتن
جناب پدری هم شروع کردن !! : فلانی ک 30 ساله توی این کاره دیروز میگف بازار بدجوری خوابیده
دو روز دیگ دخترم با چشم گریون میاد پیشم ، ک بابا شوهرم پول نـداره ، چک داره ، کمکش کن
خب مگ من میتونم ب دخترم پول نـدم ؟
دیگ این کار هـــــــی تکرار میشه ، دخترم میشه وسیله پول تلکه کردنم توسط دامادم !
منم ک دل رحم ؛ نـمیتونم اشک دخترم ُ ببینم ، هی میفرستش پیش من ؛ منم باید همه زندگیم ُ بفروشم قرضای اونو بدم و ....
( تا 10 مین داشتن مراحل فلاکت اون بدبخت ُ توضیح میدادن : دی )
مامی خانوم : خب دیگ ، همین الآن تا بالای دار هم فرستادینش
: )))))
+ قرار بوده امروز آب قطع بشه ؛ جیره بندی ، از 8 صبح تا 6 عصر !
جناب پدری : برو اون ظرف بزرگ ُ بیار آب کن واسه فردا
مامی خانوم : می خوان آب ُ قطع کنن ک آب کم مصرف بشه ، نه اینک دو برار روزای عادی آب ذخیره کنیم !!
+ بماند ک دیر خوابیدم ُ بد خوابیدم ُ هی بیدار شدم .!
+ ما مشهـدی ها رسم داریم شب آخر هر روضه ای ، از امام رضا (ع) روضه بخونن
شعر اولی ک توی این فایلی ک می خوام بذارم گوش کنین هس هم ، یکی از شعرهای معروف بین مشهدی هاس
چون گوشیم اتصالش ب pc مشکل پیدا کرده ، نـشد کات کنم
من خودم خیـــلی دوسش دارم
با تو دل از غصـه رهـــآ می شـود
پــآک تر از آیـنــه ها می شـود
+ عیــدتون مبـآرک ، التمـآس دعـآ ( کلیک راست کنید ، عکسا رو با کیفیت بهتر ببینید )
جـــآنـآ
ما انقدر تاب نــمیآوریم که باور کنیم طبق قوانینِ ریاضی ، دو خطِ موازی در
بی نهایت به هم می رسند !
جـــآنـآ !
تا بی نهــایت صبـــر کـردن از مــآ برنــمی آیـد دیگــر . . .
* برگرفته از وب : بادبــآدک بازیـگوش
+ از اثـرات سریال "پریا" =
مـآمی خانوم خطـآب ب جنـآب پـدری : اگ بهتون بگن برین آزمایش ایـدز بدین ، میرین ؟
جناب پـدری : ( با قــآطعیـــت و محــــکم ) بـــــله
مامی خـآنوم : نـه ، اگ من بگم برین آزمایـش بدین ، میـرین ؟
جناب پـدری : ( همچــنـآن با قــآطعیـــت ) : بلـــه معلــومه میــرم ، زنـمی حـــق داری بــدونی
و منی ک آهســته توی اتاق خنده ام گرفته بود : ))
کلا مامی خانوم دوس دارن هی سر ب سر جناب پـدری بذارن ، ولی این دفه تیـرشون ب سنگ خورد : دی
+ چند وقتی هس شروع کردم ب خوردن چیزای ارگانیک ! و مفید ! ب قول خانوم دکتر نه جانک فود !
تازه دارم میفهمم چقد چیزای طبیعی ُ خوشمزه و خوبی هس ! و من حواسم نـبوده !!
+ میگف فلانی خواب دیده فلان خالم ُ ( فوت کرده بودن )
بهش گفته : خاله خوش بحالت ، دنیـآ خیــلی بیخــوده !
خاله اش گفته : نـــه نـــه اصـــــلا همچین حرفی نـــزن ، دنیـآ بیخـــود نـــیس خاله ، آدماش بیخــودن ...
خیـــــــلی روح پاک ُ آزادی داره ، خوابایی ک میبینه اصــولا رویای صادقه اس ، همیـشه گفتم من اگ پسـر بودم حــتما باهاش ازدواج میکردم
مثلا خیلی شده تا حالا ک خواب دیده فلانی واسش ی اتفاق خیــــــلی بدی افــتآده ، یا مثلا خواب دیده ی جورایی فلانی دستش از این دنیا کوتاه شده
وقتی از خواب بیدار شده ، خبر دادن ک آره همون فلانی فوت کرده ...
فک کنم ی هفته نـشده هنوز ، یکی از فامیلاشون ک جوون هم بوده و تازه فوت کرده بوده رو خواب میبینه
توی خواب میفهمه ک فوت کرده ، خیلی بهش اصرار میکنه ک اجازه بده ازت چندتا سوال بپرسم ، می خوام برم واسه بقیه بگم
( چون اون عالَم ، عالَم حق و برتره ، هیچ کسی اونجا نـمیتونه دروغ بگه ، هرچیزی ک میگن واقعیته ، اگ بتونی ی جورایی توی خواب گیرشون بندازی ُ باهاشون حرف بزنی ُ سوالای مهم بپرسی قطعا درست جواب میدن ، مخصوصا اگ توی خواب حضور ذهن داشته باشی ُ ی کارای خاصی هم بکنی )
چندتا سوال ازش پرسیده بود، مهم ترین سوالی ک ازش پرسیده بود ُ گف اصلا حرفاش یادم نــمیاد
گف فقط چیزایی ک واسم از سَکَرات موت تعریف میکرد ُ اونجا ب چشمم میدیدم
تیکه های خیلی کمی یادش بود ، ولی واقعــــا ترسناک ُ وحشتناک بود ...
گف فقط این جمله اش دقیقا یادمه ، دقیقـــآ عیــن همین جمله رو گف ( اسم این فردی ک خواب دیده زهراس ) با ی افســوس خیلی زیاد
گف بهم گفته : زهــرا ، خـــریته گنـآه کردن توی دنیـــآ ، خــــــریت ...
گفتم همین یک جمله بنـظرم پیام کل خوابت بوده ...
حیف ماها غافلیم ، اصن متوجه نـیستیم چی قراره سرمون بیاد
مثلا نمونه اش خود ِ من ، دیشب با حرفایی ک میزدیم خیلی لرزیدم ُ تکون دهنده بود ، کلی فکرا داشتم توی سرم
ولی حالا ک صبح شده ، مث دیشب نـیستم ، و این خیــــــــلی بده
یاد این جمله افتــآدم : حــآل نـــداری ثــوآب کنـی ، لااقـــل گنـــآه نـــکن ...