۳۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

123

" لطفا بهترین ورژن خودت باش رفیق ! "


* برگرفته از وب : شکلات گـس

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

122

" من فقط دوست‌داشتم چشم هایم را ببندم

و خیال‌کنم وقتی پشت چراغ قرمز داد می‌زدی "کمربندتو ببند"

واسه این باشد که ته دلت یکخورده از نــبودنم لرزیده .

وگرنه چه کارت دارم؟

تو نگران پلیس و جریمه باش! "


* برگرفته از وب : کازیوه

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

121

+ این مراسمم بلاخـره تموم شد

وقتـی مجلس تموم شد ُ دم در داشتیم میرفتیم ، ب دومـاد تبـریک گفتم

دوماد هم کلـی تشکــر کرد ، زحمت کشیدین ُ این حـرفا

پسرخاله بزرگهـ هم گف بی مایهـ فطیــرهـ !

میگم نــه بــآبا

دوماد هم میگه چشــم حتــما

دوباره میگه نــهــ من شــنیدم خــبراش بمن رسیــده ، اینجــوری قبـول نــیس

میگم بابا شما از کی شــنیدین ؟

اینا آبرو نــمیذارن واسه آدم جلو ملــت

http://s7.picofile.com/file/8251209500/DSC_8249.JPG

اینا هم هدیه هـآی شاه دومـآد ب عــروس خـآنوم

چـآدر رنگی ُ چـآدر مشـکی  [ کلیک ]

پارچـهـ لباس نـآمـزدی  [ کلیک ]

کیک نـآمـزدی  [ کلیک ]

اینم سبد گل ، آخ ک چقــدر حــرص خوردم ، توی همه عکـسا این گل ُ از پشت گذاشته بودن !!  [ کلیک ]

تب ُ تاب این مجلـس هم خــوآبید ُ تموم شــد

انشــآلله طــعم آرامـش ُ عشـق ُ هرلحظـهـ بیشــتر ُ عمیــق تر توی زندگیــشون بچِشـن ُ با تمـآم وجــود لمـس کنن

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

120

+ زنــدگی اون لحـظاتی نــیست ک نفــس میکِشی !

اون لحـظاتیـهـ ک نفــست بنــد میــآد . . .





دیـالوگ مـآندگـآر

  • زینـب خــآنم
  • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۵

119

مامی خانوم : n تومن فقــط پول گل ِ نـآمزدی شده !!!!!!

جناب پـدری : مهم نــیس خـآنوم

اینا پـول ِ عشــقهـ 


* ینی این حـرف چسبـــید ب اعمــآق دلـم

  • زینـب خــآنم
  • چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۵

118

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) :

با زن به خاطر ۴ چیز ازدواج می شود : مال و ثروتش ، زیبایی اش

دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش ؛

و تو با زنان متـدیــن ازدواج کن.

+ عقد ِ حرم واقعــــآ لذت بخشهـ

لحظـآت معــنوی خیلی خــآص

با ی جــو فوق العاده

لحظــآت فوق شیـــرین 

اینم چندتا عکس ، با توجه ب اینک اولا از روی فیلم عکس گرفتم

و ایضا در کامپیوتر کیفیت خیلی اومد پایین

عاقد هـآ ( یکی وکیل از طرف آقا دوماد ، یکی هم وکیل از طرف عروس خانوم )

من دقیقـــآ پشت سرشون نشسته بودم  

عروس ُ دوماد ُ پدرها  [ کلیک ]

لحظه ای ک پدر داماد ، عروس ُ دوماد ُ دست ب دست هم دادن  [ کلیک ]

اینجا هم خواهرشوهر خانوم داشتن عروس خانوم ُ میبردن ک با پدرشوهر روبوسی کنن  [ کلیک ]

شوهرخاله من بشــــــــدت مهــربون و عــروس دوست هستن

اصن عروسشون ُ بغل کنن دیگ ولش نــمیکنن ، بس ک این مرد نازنیــنهـ   [ کلیک ]

این هم عروس ُ دوماد بعد از عقـد  [ کلیک ]

پدر ُ مادر عروس ُ دوماد و برادر عروس و خواهر داماد 

اون خانومی ک چادر رنگی سرشهـ ، زوار بود ، اصفهانی ، وای ینی ول نــمیکرد این عروس ُ دوماد ُ

هی صداشون میکرد ، باهاشون حرف میزد ، تازه ب عاقد اعتراض هم میکرد ک بلندتر بخونین خطبه رو !!!


انشـــآلله بحــق مولود امروز خوشبخت باقــی بمونن ُ با هم خوشــبخت تــر بشــن
الهــی آمیـــن

پ.ن :
دارم فیلمای عقد حرمشون ُ درست میکنم

دیگ نــمیتونم تحمل کنم ، خیــلی حالم بده

حالت تهوع و سرگیجه شدیـــــد گرفتم

اینقد ک این دوربین ُ هی تکون دادم

هووووفـ !

  • زینـب خــآنم
  • سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۵

117

- این آشفتگی معلول ی چیز دیگ اس

قلب مادرت ازت راضی نـیست ، مشکل اینجاست

+ ما با هم مشکلی نـداریم ، همه اش چیزای الکیه

مثلا من میخام موهامو کوتاه کنم ، مامانم میگن نــه

چیز خاصـی نــیس

- باید قلب مادرت ُ از خودت راضی کنی

+ تازگیا با هم صحبت کردیم ، خیلی رفتارام ُ کنترل میکنم

حواسم ُ خیلی جمع میکنم ک صدام نــره بالا

خیلی خودم ُ کنترل میکنم ک عصبانی نـشم

( هرچند خب گاهی از دستم درمیره )

- بنظرت این همه موفیقت ُ توفیق من از کجاست ؟

+ ( قیافه اشک آلود ُ علامت سوال من ! )

- ببین من توی عمرم حتی یــک بار هم نــه تنها صدام بالا نـرفته با پدر ُ مادرم

بلکه حتی یــک بارم بحث نــکردم باهاشون

نتیجه اش شده این همه توفیق ُ موفیقت

نتیجه اش شد اینک الآن شکر خــ❤ــدآ بچه هامم با خودم همین جوری هستن

نتیجه اش این شد ک الآن با این سن هروقت میرم خونه مادرم با اشک چشم همش میزنه به سینه اش ُ دعام میکنه

اگر این قضیه حل بشه میتونم بگم بیشتر از 50% ک نـهــ

70% مشکلات ُ گرفتاری هات حل میشه

از این ببعد به هرمشکل ُ اختلاف نـظری ک برخورد کردین بنوـیس

+ باشه

- ی مسئله دیگ هم هست

+ چی ؟

- این قالب دیگ پاسخگوی این روح نــیست

این قالب واسه این روح کوچیکهـ

دیگ این قالب ی دختر 16-17 ساله جوابگوی این روح نــیست . . .

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۵

116

+ میگم من اصلا نــباید ب چیزی فک کنم !

دیر شده بود ، بدو بدو نون ُ از فریزر درآوردم اومدم از وسط نصفش کنم ک پنیر گردو بذارم بینش

داشتم فک میکردم این نون ک اینقـــــــد سفت ُ یخه

منم ک اینقد با این چاقو دارم زووور میزنم

ینی اگ چاقو از دستم در بره ، رسما الفاتحه !

و لختی بعد چاقو از دستم در رف ... !

قشــــــنگ دستم ُ سوراخ کردم ، اونم عمیـــــــق !!

چقـــــــــدر هم میسوزه ِ ُ درد میکنه

+ لباسم هم پرو و انتخاب شد

خداروشکر عــــآلی شده بود ، من ب این خیاط ایمان دارم

هرچند تاحالا خودم بهش لباس نداده بودم ؛ ( مامی خانوم ُ خانوم دکتر زیاد لباس بهش دادن )

ولی کاراش بینظیــره ، اصن اینقد کارای خوبش ُ دیدم ک وسوسه شدم لباس بدوزم ُ فقط بدم ب خودش

دیروز رفتیم ی آرایشگاه نزدیک خونه عروس ولی ب ما دوووور

وقت هم گرفتیم ، مدل هم انتخاب کردم

گفته ساعت 1 آرایشگاه باشین !!!!!

+ همین یکی دو روزه

این تب ُ تاب هم میخابهـ

زنــدگی با روال عادی خودش جریان داره

  • زینـب خــآنم
  • دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۵

115

+ خب الحمدلله کارای خیـرم داره ب نتیجه میرسه کم کم !

یادتونه وقتی این پست ُ نوشتم ؟  [ کلیک ]

میگم ک حق راوی گری رو کامل بجا آوردم

جمعه صبح تا اومدم بخابم !!! خاله جانم اومدن ک میخایم بریم گل فروشی ُ گل سفارش بدیم واسه عصر

ی چند مدل بهشون نشون دادم ، با ی گل فروشی ک کاراشو قبلا توی اینستا دیده بودم

دیگ گفتن پس خودتم حاضرشو بیا بریم

رفتیم گل هم سفارش دادیم ، البته با اون چیزی ک من میخاستم فرق داره ، ینی چیدمانش [ کلیک ]

جمعه عصر چند نفر بزرگترها رفتن واسه معارفهـ [ کلیک ]

جمعه شب بعد از جلسه گفتیم بریم خونه داماد ببینیم چخبره

ساعت 10:30-10:45 بود ک رسیدیم ، جناب پدری خطاب ب شاه داماد گفتن ک دیروقته ببخشید این موقع اومدیم ، وقت خاب ِ

شاه داماد هم عرض کردن ک نه بابا من تا شب جمعه خابم نــمیبره  ×
( شب جمعه مجلس نامزدی ُ روبرو کردن عروس ُ دوماد )

وارد شدم ، تبریک گفتم

میگه : به به راوی خانم ، ببخشید ! راویهـ خانم !

حس مادربزرگا بهم دست میده ، وقتی بچه هاشون دارن سر ُ سامون میگیرن !

سشنبه صبح هم عقد در حریم رضـوی ساعت 5:30 صبح !!!!

اینجا هم سحر ِ روز مبعث در رواق دارالحجه ( جایی ک سمت دیگه اش ُ باید بریم واسه عقد ) [ کلیک ]

این هم باقلوای داماد ک انتهای مجلس معارفه خانواده عروس میدن  [ کلیک ]

این هم واسه خانواده ی راوی خانم ک حق آب ُ گِل دارن  [ کلیک ]

اون شیرینی کنار ظرف هم از هنرهای عروس خانوم


پ.ن : ینی هـــــــــزاران بار ب همه تاکید کردم ک عکس بگیرین از گل ُ کیک ُ شیرینی ُ این صوبتا !!!

از اولی ک اینا رفتن خواستگاری هـــــربار ک میرفتن میگفتم عکس بگیرین ! اما کو گوش شنـوا ؟؟!

اینا رو هم بخاطر دل خوشی من گرفتن بگمونم !

پ.ن 2: خوشم نــمیاد هی عکس بذارم ُ اینا

ینی میگم ی وقت یکی بخواد آه بکشهـ ، دلم نــمیاد ؛ وگرنه عکس گذاشتن ُ دوس دارم

ولی این قضیه چون حسابش اساسا فرق میکرد ُ میخاستم یادگاری بمونه ، اقدام ب گذاشتن عکس کردم

پ.ن 3 : نگارش پستم ُ دوس نـدارم

اصن ب دلم نــنشست ×

  • زینـب خــآنم
  • يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۵

114

+ همیشه کلی فکر میکردم ک دعام ُ حـروم نــکنم

اون دعایی ک میگن بعد از هر نماز واجب انشــآلله مستجابهـ

یکی دو روز پیش ب جایی رسیدم ک هیچی نــمیخواستم بگم

فقط صـلوات فرستادم

هـیچی نـگفتم ، هیــچی نــخواستم

خســتهـ شدم ...

فقط باید ی چیزی بخوام

باید واقع بین بود

چیزی ِ ک هممون کم داریمش ، یا استفاده نـمیکنیم

یاد نــداریم درست استفاده کنیم ازش

استفاده کردن ازش هــنر میخاد

کار هرکسی نـیس پذیرفتن این حـرف

"عقــل"

دیگ فقـــط می خوام دعـآ کنم ک خـــدآ بهم عقـل بده

عقـل ِبا عمـل

عقــل ِ با استـفاده

عقــل ِ مجـری

عقـل ِ مفید

عقــل ِ کاربردی

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۱۸ ارديبهشت ۹۵
عــرضم ب حضورتون ک !

اینجــآ خـبر خـاصی نــیس : )