128

+ مامان بزرگم جمله جالبی میگه

"تو هر شـری ی خیـری هسـت"

اولش خیـلی ناراحت بودم

اما الآن انگـآر حــق میدم

توی این زنـدگی هرچیـزی ی علـتی داره

شاید این ناراحـتی ، دلیل ی شـآدی هسـتش ک آخـرش اتفاق میـوفته

واسه همین ناراحـت نــشو ...





دیـالوگ مـآندگـآر

  • زینـب خــآنم
  • سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۵

127

یکی از همکارا بعد از گوش دادن ب یک بحث قرآنی :
همکارم : آخ آخ میبینی ؟ آدم وقتی احکام ُ نـمیدونه ضــرر میکنه !
من : چیشـده ؟
همکارم : اون طلاقی ک من گـرفتم اصن عِــده نــداشته ! سه ماه ُ ده روز !!!
اون یکی همکارم : مگ چجوری بوده ؟
بعد از یکم صحبت با هم
اون یکی همکارم : خب منم ک همینجوری بودم

من : من ک نــمیفهمم شماها چی میگین
همکارم : خب دیگ ، دیدی چقــد ضــرر کردیم !!
من : خب شما دوتاتون ک طلاق گرفتین ، عِــدتونم گذشته ، دیگ سرچی دارین بحث میکنین ؟
همکارم : خب فـردای همون روز طلاقم میتونستم ازدواج کنم !!!
من : تو اگ خیــلی مَــردی الآن ازدواج کن
همکارم : نـهـ دیگ ،
فقط همون موقع !!!


اینقد ک این همکارای من طرفدار ازدواجن ُ اصــــلنم سایه هیـچ ازدواج ُ مردی ُ با تیــر نــمیزنن !
ولی ب گمون خیــلی زیــآدم حکمش ُ اشتـبآه متوجه شـده

پ.ن : بلهــ ، چِک کردیم ُ دیدیم ک بله ، عِـــده داره ولی دیگ امکان رجوع وجود نــدآره
اشتباه متوجه شده بود
  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۵

126

( دیدم ی دفه ساکت شدنم ممکنه یکم تابلو باشه )

گفتم خیــــلی کم خابیدم ، چشام اصن روی همه !

اصن ی دفه انگار انرژیم تموم شد ، ساکت شدم

گف نــهـ آدم وقتی میره توی فکر اینجوری میشهـ ...

گفتم نه بابا عاخه دیروز فقط 3 ساعت خابیدم ، امروزم از قبل نماز مغرب خابم میومد شدیـد !


منتظر نــشدم دوباره چیزی بگه ، سریع برگشتم ب مامی خانوم چیزی بگم

مقابل این آدمای زرنگ خیــــــلی باید حواسم جمع باشه

چون حواسش خیــــلی جمعه

باید خیــلی خیــلی تر مراقب تغییر حالت های نامحسـوس چهره ام باشم

بعضیا خیلی دقیقن

زود میفهمن

هرچقدم من فیلم بازی کنم واسشون ...

واسه اینک دیگ بیشتر از این تابلو نــشم ، مجبور شدم یکی دو لقمه شام بخورم



سخت است ب اجبار ب جمعی بنشینی

وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد . . .

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۵

125

- دلتنـگتم رفیـق


از من ب شما نصیــحت !

هر زمان یکی از دوستاتون ازدواج کرد ، میدونم سخته ک یهو نـباشه !

ولی ی مدت تنهاش بذارین ، راحتش بذارین

چون واقعا سخته کسی ک ی دفه توی ی موقعیت جدید قرار میگیره و سینگ کردن توقعات همه با هم و ایجاد تعادل بین توقعات اطرافیان !

توقع همسـر در درجه اول ، توقع محبت ُ توجه زیاد !

توقع خانواده ، حفظ احترامشون پیش همسر و فراموش نـشدنشون

هم خانواده همسر و هم خانواده خود ِ فرد

توقع دوستان

این دو تا گروه آخر شامل افراد زیادی میشن ، ک خب واقعا مدیریت کردن این همه آدم متوقع !! کار بسیار سختیه !

ی مدت نـباشین ، بذارین کم کم خودش ُ پیدا کنه ، تکلیفش ُ با خیلی از روابط روشن کنه ، روابط قبلی

حد اون روابط ُ واسه خودش تعیین کنه

و قطعا نظـر همسرش در مورد این روابط بسیار تاثیرگذار خواهد بود !

خب ممکنه نتیجه ای ک از این مدت میگیره واسه شمایی ک دوستشین خوشآیند نــباشه !

اون حق داره ، و شما هم باید بپذیرین !

میدونم خیلی سخته چون خودم خیلی خیلی خـوب ! ( یا بهتر بگم بــد ) طعمشو چشیدم

وقتی دوست صمیمیت ازدواج کنه ِ ُ توی تصمیمش ب این نتیجه برسه ک خیلی باید روابط محدود بشه !

این قضیه اگ در رابطه با دوست صمیمی باشه خیـلی دردناکهـ ، ولی غیر از اون هم چندان خوشـآیند نــیس

میتونین این افراد ُ "بی جنبه " نامگذاری کنین !!

دوری کنین

حداقل تا ی مدتی

ب نفع خودتون و شخصیت خودتونه !

من خودم بشخصه تا وقتی واسه کسی مهم نـباشم ُ ابرازش ُ ازش نــبینم ، اصلا دور ُ اطرافش نــمی پلکم ×

ی وقتم دیدین ک خودش مشتاق شد ُ دلش طاقت نـیاورد ُ دلش یاد دوستاش ُ کرد

میشه گف ی مقداری تاهل دلشونو میزنه ُ از اون تب ُ تاب میوفتن میفهمن همچین خبرایی هم نــبوده

و چیزی نــهـ تغییر آنچنـآنی کرده و نـهـ قراره تغییری بکنه !!

و خب هرچیزی اولش جــذابهـ ! تا وقتی ک کشف نــشده ُ نــآشناخته اس


ممکنه ی روزم واستون ی اس بیاد ب مضمون خط اول !

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۵

124

" بیایید شفا را آغاز کنیم :

امروز ، بدون اینکه پدر و مادرها از ما لیوانِ آبی درخواست کنند

به دستشان بدهیم. "


* برگرفته از وب : بیست و نه ژوئن

  • زینـب خــآنم
  • شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۵

123

" لطفا بهترین ورژن خودت باش رفیق ! "


* برگرفته از وب : شکلات گـس

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

122

" من فقط دوست‌داشتم چشم هایم را ببندم

و خیال‌کنم وقتی پشت چراغ قرمز داد می‌زدی "کمربندتو ببند"

واسه این باشد که ته دلت یکخورده از نــبودنم لرزیده .

وگرنه چه کارت دارم؟

تو نگران پلیس و جریمه باش! "


* برگرفته از وب : کازیوه

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

121

+ این مراسمم بلاخـره تموم شد

وقتـی مجلس تموم شد ُ دم در داشتیم میرفتیم ، ب دومـاد تبـریک گفتم

دوماد هم کلـی تشکــر کرد ، زحمت کشیدین ُ این حـرفا

پسرخاله بزرگهـ هم گف بی مایهـ فطیــرهـ !

میگم نــه بــآبا

دوماد هم میگه چشــم حتــما

دوباره میگه نــهــ من شــنیدم خــبراش بمن رسیــده ، اینجــوری قبـول نــیس

میگم بابا شما از کی شــنیدین ؟

اینا آبرو نــمیذارن واسه آدم جلو ملــت

http://s7.picofile.com/file/8251209500/DSC_8249.JPG

اینا هم هدیه هـآی شاه دومـآد ب عــروس خـآنوم

چـآدر رنگی ُ چـآدر مشـکی  [ کلیک ]

پارچـهـ لباس نـآمـزدی  [ کلیک ]

کیک نـآمـزدی  [ کلیک ]

اینم سبد گل ، آخ ک چقــدر حــرص خوردم ، توی همه عکـسا این گل ُ از پشت گذاشته بودن !!  [ کلیک ]

تب ُ تاب این مجلـس هم خــوآبید ُ تموم شــد

انشــآلله طــعم آرامـش ُ عشـق ُ هرلحظـهـ بیشــتر ُ عمیــق تر توی زندگیــشون بچِشـن ُ با تمـآم وجــود لمـس کنن

  • زینـب خــآنم
  • جمعه ۲۴ ارديبهشت ۹۵

120

+ زنــدگی اون لحـظاتی نــیست ک نفــس میکِشی !

اون لحـظاتیـهـ ک نفــست بنــد میــآد . . .





دیـالوگ مـآندگـآر

  • زینـب خــآنم
  • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۵

119

مامی خانوم : n تومن فقــط پول گل ِ نـآمزدی شده !!!!!!

جناب پـدری : مهم نــیس خـآنوم

اینا پـول ِ عشــقهـ 


* ینی این حـرف چسبـــید ب اعمــآق دلـم

  • زینـب خــآنم
  • چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۵
عــرضم ب حضورتون ک !

اینجــآ خـبر خـاصی نــیس : )